پاسخ پرسشهای مطرح شده تا تاريخ ۴ دي ماه ۱۳۸۴
چنانچه تا تاريخ فوق پرسشی مطرح نمودهايد، میتوانيد پاسخ آن را در زير دريافت کنيد.
برای دريافت اين فايل صوتی که حاوي پاسخ پرسشها با صدای محمدجعفر مصفا است، با كليد سمت راست ماوس بروي لينک موردنظر كليك كرده و Save Target As را انتخاب نمائيد.
پس از دريافت فايل، آن را با هر برنامهای که mp3 پخش میکند، ميتوانيد بشنويد.
همچنين ميتوانيد با کليک کردن دکمهٔ پخش، اين پرسشپاسخ را (بدون دانلود) گوش دهيد:
چنانچه احیاناً نتوانستید از روشهای فوق استفاده نمایید، از پوشهٔ مربوط به فایلهای پرسشپاسخ در یکی از سه آرشیو بزرگ سایت میتوانید دانلود نمایید:
-----
متن فایلهای صوتی پرسشپاسخ شماره ۵:
+ همچنین میتوانید فایل PDF این متن را از ایـنـجـا دریافت کرده و بدون اتصال به اینترنت از روی کامپیوتر خود مطالعه نمایید.
سوال: در باورها و آیینهای هندی و برخی باورهای دیگر قانونی به نام كارما وجود دارد. یعنی هر عملی با هر انرژیی، عكس العملی در راستای همان انرژی دارد. با توجه به این كه ذهن ما اعمال را به خوب و بد تعبیر می كند، آیا چنین قانونی یك منشا الهی دارد؟ در نهایت نظر شما درباره قانون كارما چیست؟ آیا چنین قانونی در استمرار هویت فكری یا از بین رفتن آن موثر است؟
مصفا: من به کارما اعتقاد ندارم. من به اصل علیت بمعني تناسب بین چالش و پاسخ اعتقاد دارم یعنی این که مثلا اگر من این جا تخم گوجه فرنگی کاشتم، سرب عمل نمیآید. "زندگیهای بعدی" و اینها مهمل است.
سوال: در تجربه عرفا آمده است كه در یك لحظه هویت فكری را وا نهاده اند. آیا این لحظه با مشاهده موضوعی یا رسیدن فكری به ذهن پیش میآید؟ نقل است بایزید بسطامی با دیدین سگی تشنه كه از تصویر خود در آب می ترسید به رهایی رسید. شما با دیدن چه جریانی یا با وجود چه موضوع فكریئي به این لحظه - یعنی لحظه وانهادن هویت فكری- رسیدهاید؟ شاید تجربه شما در این زمینه به ما كمك كند.
مصفا: به نظرم من از بچگی زمینههایی برای رهایی داشتهام، ولی تجربه خاصی نمیخواهد جز آگاهی، خرد. اتفاقا دیشب با بچهها بحث میکردیم که یک نفر میگفت آیا استعدادهای متفاوت در رهایی تاثیر دارند؟ بعد من این مثال را زدم که - تمثیل قشنگی است- که فرض میکنیم استعدادهایی برای ادراک حقیقت و یا روشنبینی وجود داشته باشد یعنی این که استعداد یکی این قدر، یکی دیگر آن قدر و دیگری آن قدر. من این مثال را زدم که یک بار که برای پروستاتم دکتر نسخه مینوشت در حالی که او داشت نسخه را مینوشت من گفتم که آقای دکتر میگویند که گوجه فرنگی، سنجد و تخمه کدو هم برای درمان این بیماری خوب است. دیدم هیچ اعتنایی نمیکند. بعد که قرصش را خوردم و نتایجش را دیدم فهمیدم که دکتر معالج در آن موقع داشته در دلش میگفته که پسر جان این قرصی که من دارم به تو میدهم هفت جد گوجه فرنگی و سنجد و تخمه کدو است. برو و از این صحبت ها نکن. من میگویم در مقابل آگاهی، آن هم آگاهی عمیق تفاوتی ندارد که تو چه قدر استعداد داشته باشی. این که در بچگی تجربههایی پیدا کردهای در آگاهی عمیق تاثیری ندارد یعنی آگاهی همان دارو است. هر چه میگویید برای نوع انسان بگو. برای بشریت بگو. این یک سنت قدیمی است که انگار عرفان یک صنف است یا یک حرفه است برای افراد خاصی در حالی که روشنبینی حق هر انسانی است یعنی هر انسانی باید بگوید ۲ به علاوه ۲ مساوی با ۴ است نه این که بگوید ۲ به علاوه ۲ مساوی با کدخدا رضا است. اگر قرار بود انسان پرواز کند خداوند به نوع انسان، به تمام انسانها پر میداد نه به یک نفر. چرا بدهد به بایزید؟
سوال: عادت به خودارضایی یا میل به همجنس بازی - انحرافات جنسی- با چه مكانیسمی در انسان به وجود میآیند؟ آیا احساس نیاز شدید به اینها، واقعاً یك احساس و نیاز حقیقی است، یا تصور نیاز است؟ آیا خودارضایی یا میل به همجنس بازی، در استمرار هویت فكری نقش دارند؟
مصفا: در خصوص سوال اول، یکی از عوامل، اضطراب است. یعنی زمانی که اضطراب به من فشار میآورد نمیتوانم صبر کنم تا … ديگر اينکه انزواطلبها یکی از غرورهایشان غرور بینیازی است. ترجیح میدهند استمناء کنند تا این که نیازمند کسی نباشند. غرور بینیازی در انزواطلبهای دو آتشه به قدری شدید است که حتی ارتزاقشان را محدود میکنند که نروند مثلا یک نان از نانوایی بخرند. در خصوص سوال دومتان من بعید میدانم که فطری باشد. اصولا نر و مادگی برای هم ساخته شدهاند. در حیوانات نر هم من ندیدهام حیوان نر با حیوان نر دیگری نزدیکی کند.
- (بحث در فايل صوتي به حاشيه کشانده ميشوند. و موضوعات ديگر مطرح ميشود. ميتوانيد به فايل صوتي گوش دهيد.)
سوال: تناسخ چیست؟ آیا اصولا آگاهی پیدا كردن نسبت به زندگیهای پیشین تاثیری در وا نهادن هویت فكری دارد؟
مصفا: آیا شما نسبت به همین واقعیتی که الان در آن هستید آگاهی دارید که میخواهید نسبت به زندگیهای پیشین- که اصلا معلوم نیست چی هست- آگاه بشوید؟
سوال: در کتاب آگاهی در باره انتزاعی فکر کردن توضیحاتی داده اید. اگر ممکن است کمی بیشتر در اینباره توضیح دهید.
- (بحث بيشتر در فايل صوتي)
مصفا: هر اندیشهای که کلی باشد و روشن نباشد، انتزاعی است. خیلی ساده است من به اندازه کافی توضیح داده ام. انتزاعی اندیشی یعنی مبهم اندیشی. همین.
سوال: مجموعه آگاهیهایی باعث رهایی از هویت فكری میگردند. اما در نهایت دروازهء هویت فكری با یك كلید باز میگردد . دوست دارم تجربهی شما را در لحظه رهایی بدانم. شاید كمكی به نوع نگرش ما بكند و امیدی برای رهایی باشد.
مصفا: فرض کنیم که چنین باشد. مثلا میگویند که کلید رهایی کریشنامورتی این بوده است که برادرش را آن قدر دوست داشته که وقتی برادرش میمیرد دنیا برایش به آخر میرسد. میگوییم این یک کلید، حالا اگر تو هم یک برادر داری که بمیرد، مثلا روزبه بمیرد، من معلوم نیست که اینطور بشوم بنابراین کلیدها یک نتیجه قطعی ندارند، جز خود آگاهی. من خودم زمینه وجودیام این بود که محتویات را حس می کردم ولی خیلیها را میبینم که حس نمیکنند مثلا من زمانی که برای اولین بار از هورنای شنیدم که "انسان عصبی یک زندگی نیابتی دارد" حس کردم که او چه دارد میگوی/د نه حس جامعهای، بلکه حس خودم، روی خودم. یک همچین چیزهایی هم هست ولی آن چیزی که نهایتا موجب رهایی میشود آگاهی است.
سوال: در بعضی باورهای مذهبی خوردن گوشت را مكروه دانستند، حتی در اسلام. آنجا كه محمد گفته (البته حضرت علی چنین حرفی زدهاند) شكمهای خود را گورستان حیوانات نكنید. ثابت شده دندانها و دستگاه گوارشی ارگانیسم برای خوردن و هضم گوشت ساخته نشده، بلكه برای گیاه خواریست. نظر شما در این باره چیست؟ آیا اصولا نخوردن گوشت می تواند كمكی به خلاصی از هویت فكری بكند؟ یا فقط برای ارگانیسم مفید است؟ خوردن مرغ و ماهی چطور؟ آیا آنها هم حكم گوشت را دارند؟
مصفا: بله، خوردن گوشت انسان را منگ میکند، خنگ و کرخت میکند البته ابعاد فیزیکیاش را من نمیتوانم تشریح کنم که آیا دندان انسان برای خوردن گوشت ساخته شده یا نشده. آنچه که مسلم است خوردن گوشت انسان را کرخت میکند، مثل مشروب، و من معتقدم که مخرب است. مرغ و ماهی هم مخربند ولی بهتر از خوردن گوشت مثلا گاوند. به هر حال اینها (مرغ و ماهی) هم گوشتند.
سوال: خداوند در قرآن گفته "مرا بخوانید تا اجابت كنم" . دعا كردن ما با وجود هویت فكری آیا نتیجهای دارد؟ در مورد دعا و آیه ی ذكر شده توضیحی بدهید.
مصفا: نه نتیجهای ندارد جای دیگری خداوند میگوید "مرا با دهانی بخوانید که گناهآلود نیست" البته ترجمه میکنند "که گناه نکرده است" که هم اکنون گناه آلود نیست یعنی اکنون هویت فکری ندارد و آن وقت "بخوانید" یک معنای خاصی دارد. اصلا بخوانیدی دیگر نیست. یعنی کیفیت دریافت پیدا کنید. کیفیت سکوت و در مرتبط بودن، کیفیت تقرب. برای این که در دعا – هر معنایی که میخواهد داشته باشد- اصالت وجود داشته باشد، دهان یا کیفیت وجودی انسان باید گناه آلود نباشد. و الا بی اثر است. مثل استمرار بیدعایی است. یعنی اگر بگوییم دعا یک نوع ارتباط حقیقی و سالم است تا زمانی که دهان انسان بوی پیاز و سیر روانی بدهد آن دعا تحقق پیدا نمیکند و ارتباط با حقیقت و ذات برقرار نمیشود.
سوال: گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست. (من اکرمکم عند الله اتقاکم). نظر شما درباره این حدیث با وجود مضر بودن مقایسه و عدم طبقهبندی اخلاق چیست؟
مصفا: بعضی چیزها ظاهرشان مقایسه است ولی باطنشان مقایسه ندارد. قرآن میخواهد این را بگوید که آن چیزی که مهم است، تقوا است و تقوا هم مترادف با فطرت است. در تقوا بودن یعنی در فطرت بودن. جز این چه معنایی دارد؟ هیچ. تقوی تنها معنی پرهیزکاری نمیدهد که من مثلا مال حرام نخورم. آن هم یک جزئش است، ولی در تقوا بودن یعنی در فطرت بودن. همچنین پرهیزکاری را میتوان به معنای پرهیز از آن چه به فطرت انسان نمیخورد نیز دانست.
سوال: در جایی گفتهاید حرکات ذهن خود را بدون رد یا قبول زیر نظر بگیرید. کدام پدیده در ارگانیسم حرکات ذهن را زیر نظر میگیرد؟ آیا جز خود ذهن است؟ من که فقط با ذهن خودم در رابطهء با مسائل هستم، آیا میتوانم با همین ذهن گیج و گول، آشفته و پرهراس خود به حركات ذهن نگاه كنم؟ آیا این حكم خون به خون شستن را ندارد؟
مصفا: نه، اصولا زیر نظر گرفتن یعنی توجه کردن، والسلام. خون به خون شستن در مورد فکر است. آن زمانی است که من میخواهم یک چیزی را برطرف کنم. مثلا حقارت را برطرف کنم، تشخص حاصل کنم. مولوی به این میگوید خون به خون شستن. ولی زیر نظر داشتن یعنی نگاه کنم. کی نگاه میکند؟ هیچ کس، اصلا هیچ کس نگاه نمیکند و همین پایان راه است. هیچ چیز نیست فقط نگاه کردن وجود دارد.
سوال: خلوت گزیدن و دور شدن از انسانها ، پناه بردن به كوه و بیابان و در نهایت تنهایی، آیا كمكی به كشف فعل و انفعالات ذهن اسیر هویت فكری و سرانجام رسیدن به آگاهی و رهایی میكند؟
مصفا: قبلا به این سوال جواب دادهام. بله تا حدودی کمک میکند ولی مساله این است که تو انسانی که این سوال را نوشتی تحمل تنهایی نداری. چرا که انسان هویت فکری از تنهایی گریزان است، میترسد، در عین این که منزوی است. متوجه هستید؟ یعنی این که یک انزوای عظیم و کلی در وجودش هست. به دلیل ترس، منزوی است. یک شیشه دور خودش کشیده است ولی باید خودش را یک جوری نشان بدهد یعنی آن برایش مهمتر است یعنی من به هر حال باید "خود"م را زنده نگه دارم و زنده نگه داشتنش به طریق مقایسه است، به طریق تایید است، به طریق رد است، به طریق نمایش است.
سوال: تمایل شدید به جنس مخالف –یعنی تمایل مرد به زن یا برعکس- آیا یک تمایل فطری است یا یک واکنش فکر است؟ آیا این تمایل مخل آگاهی نیست؟ ظاهرا بزرگترین دغدغه انسانها انرژی جنسی و نحوه ارضای آن است. در اینباره چه می گویید؟ آیا این موضوع، مخل رهايي نيست؟
مصفا: معلوم است که فطری است. در حیوانات هم همین طور است. در خصوص سوال دوم هم تمایلات جنسی، مخل رهایی و آگاهی نیست. تمایلات جنسی تنها زمانی مخل رهایی است که برای انسان تبدیل به مسئله شود. مثلا من نیاز به غذا خوردن دارم حالا این چه ارتباطی با هویت فکری دارد. هیچ فرقی نمیکند، نیاز جنسی هم همین طور است. این که یک عده فکر میکنند مسائل جنسی یک نوع مانع در سیر و سلوک است به این دلیل است که از کودکی مدام گفتهاند که حرام است و بد است و …
سوال: جایگاه معجزه در عرفان، شناخت و آگاهی چیست؟ مثل زنده كردن مردگان، دو نیم كردن ماه ، طی الارض، روی آب راه رفتن و غیره
مصفا: اینها را از عرفا، مجتهدین و فقهای عالیقدر بپرسید. من نميدانم.
سوال: آنقدر که زندگی پیداست، چرا مرگ پیدا نیست؟
مصفا: سوال بدی نیست. اگر منظورتان این است که چرا در کتابهایم به آن اندازه که درباره تعینات و مسائل صحبت کردهام، درباره مرگ و نیستی صحبت نکردهام. در کتاب جدید - کتاب بعد از "نامهای به ندیدهام"- به این مسئله هم پرداختهام.
سوال: آیا برای کسی که تازه میخواهد اولین قدمها را در زمینه Meditation بردارد، بهتر نیست که از کاری ساده مثل نظاره گر بودن حرکات بدنش شروع کند؟ و وقتی این کار را توانست براحتی انجام دهد، برود سراغ نظاره کردن فکر و در آخر هم نظاره کردن احساسش را یاد بگیرد؟
مصفا: بد نیست. روش خوبی است. ببینید من بعضی چیزها را دوست ندارم که توضیح بیخودی بدهم. ایشان توجه ندارند که اگر توانست به یک سوزن، به یک پرنده، به یک چیزی واقعاً توجه کند، ديگر فرقی نمیکند که حالا خودش باشد یا این باشد یا آن باشد. توجه مهم است، یعنی کیفیت توجه مهم است. اصلا توجه "به" ندارد. به پرنده نیست. موضوعش پرنده است ولی حالت توجه دیگر خود آن پرنده نیست. یک چیز دیگر است. یک کیفیت است.
سوال: من اگر گرسنه باشم، Meditation چه کاربردی میتواند برایم داشته باشد؟ برای مدتی خیلی کوتاه گرسنگی را فراموش میکنم ولی بعدش گرسنگی با فشار بیشتری به من هجوم نمیآورد؟ بهتر نبود آن زمانی را که صرف مدیتاسیون کردم، صرف پیدا کردن غذا میکردم؟
مصفا: مگر من چه چیزی گفتهام که مغایر فرمایش شما باشد؟
سوال: آیا حالت دیگری غیر از Meditation میتواند باعث خوشبختی شود؟
مصفا: من اصلا کی نوشتهام که Meditation میتواند باعث خوشبختی شود؟! من یک چیز دیگر نوشتم.
سوال: من یك بار عقد كردهام و این عقد به طلاق انجامیده. حقیقتا من به تمایل خودم ازدواج نكردم و در حال حاضر هم هیچ تمایلی ندارم كه مجددا این كار صورت بگیرد. ولی میخواستم بدانم كسی كه علاقهای به تشكیل زندگی مشترك نداشته باشد، چگونه میتواند با مسئله انكار ناپذیر شهوت یا بهتر بگویم تمایلات جنسی كنار بیاید؟
مصفا: به طریقی که هم عاقلانه باشد و هم شرعی میتوانید این مسئله را حل کنید.
سوال: چرا ذهن یک کیفیت پرسشگرانه دارد؟ چرا ما این همه سوال میکنیم؟
مصفا: برای این که کوریم، گم شدهايم. توجه میکنید؟ کسی که کور است مدام باید بپرسد که این چیست یا آن چیست. اگر چشم داشته باشد، سوال نمیکند. برای این که کوريم، گیجیم، منگیم، هوش نداریم. چشممان را بستیم و انگشت خودمان را روی چشم خود گذاشتهایم.
سوال: رابطه من با تعالیم مولوی، كریشنامورتی یا هر كس دیگری گرفتن كلید و باز كردن دروازه قلعه هوش ربای "خود" است و در این رابطه تجلیل معنایی ندارد. پس چرا مولوی این همه از شمس تبریزی تجلیل می كند؟ و مثلا عطار، كتابی دارد به نام تذكره الاولیا.
مصفا: در کتاب "نامهای به ندیدهام" درباره عطار و بیهودگی عملش صحبت کردهام. تجلیل مولوی از شمس تبریزی هم معلوم نیست به چه دلیل بوده است. شاید شمس تبریزی سمبل عشق بوده است.
سوال: اگر زنی به این نتیجه برسد كه وجودش در زندگی برای همسر و فرزندش مضر است، آیا می تواند از آنها جدا شود؟ با توجه به اینكه بداند از لحاظ روانی تاثیر مخربی روی فرزند و همسرش دارد.
مصفا: حداکثر فداکاری است. البته میتواند جدا نشود، اگر خودش را درک کند و در آگاهي باشد ، تاثیر مخربش ضعیف میشود. یعنی اگر من حس کنم که نمیتوانم این بچه را تربیت کنم، رابطهمان طوری میشود که دیگر من آقا بالاسر این بچه نیستم، معلم بچه نیستم، به او نميگويم این کار را بکن و این کار را نکن. من میگویم بچه را به خودش واگذار کنید.
سوال: آیا حذف تعبیر و تفسیر به معنای این است که فقط آنچه که بدن ادراک میکند بایستی مبنای تصمیمگیریها باشد؟
مصفا: نه، این نیست. فقط آن چه واقعیت دارد در ارتباط با ادراک و نگرش شما باشد.
سوال: آیا بعد از این همه مدت نبایستی یک نفر توانسته باشد Meditation کند و "من" خود را کنار بگذارد؟ ایراد در کجاست؟
مصفا: اولا من و شما از کجا میدانیم که یک نفر از طریق Meditation یا هر طریق دیگری به رهایی نرسیده؟ ثانیا شما میخواهید چه سوالی کرده باشید؟ پیغمبران همه گفتهاند که کثرت باطل است. خوب شما این را درک کنید که کثرت باطل است. حالا اگر درک نکردی، اگر همه دنیا هم درک نکردند، این به آن معنا نیست که آن حرف باطل است. آن حرف درست است. همین.
سوال: تعبیر رفتار بچه در ازای عمل انجام شده توسط وی، مخرب است. مثلا تعبیر "هالو" یا "سخاوتمند" توسط ما در ازای بخشیدن اسباببازی بچه به همبازیاش، باعث میشود تا بچه بر اساس کلمهء القاءشده به وی، در رفتارهای بعدیاش تصمیمگیری کند و این اتفاق باعث خرابیهای سلسلهواری در هستي روانی کودک میشود – که از آن مطلعیم. حال اگر در ازای رفتار بچه تعبیری به صورت کلمه صورت نگیرد و فقط با دست زدن یا آفرین گفتن یا حتی یک لبخند …
مصفا: اصل موضوع فرق نمیکند. نگاه، ژست و رفتار همان تاثیر تعبیر و تفسیر رفتار بچه از طریق کلمات را دارند. تاثیرش یکسان است.
سوال: من به توصیهء شما تصمیم به مطالعهء کتابهای کریشنامورتی گرفتهام. قبل از شروع میخواهم بدانم که آیا برای مطالعهء کتابهای ایشان ترتیب خاصی قائل هستید یا این که ترتیب مطالعه اهمیتی ندارد و دیگر این که آیا صرفا ترجمههای خودتان را برای مطالعه توصیه میکنید یا کتاب های دیگر مترجمین را نیز مفید میدانید؟
مصفا: اولا خواندن ترجمهها ترتیب خاصی ندارند ولی بهتر است که کتاب "حضور در هستی" را چون جذابیت بیشتری دارد و شما را جذب میکند اول بخوانید. ثانیا من اگر ترجمههای خودم را توصیه میکنم صرفا به دلیل ترجمهء واضح، روشن و ساده آنهاست و هیچ علت دیگری ندارد. مثلا ترجمههای مرسده لسانی نسبتاً بد نیست. ضمن این که برخی از مترجمین هم اصلا غلط ترجمه کردهاند.
سوال: كنجكاوی حاصل چه جریانی است؟ كنجكاوی از این نوع كه من فكر میكنم زندگی خصوصی شما چگونه است؟
مصفا: این ناشی از میل فرار از درون خویشتن خود است. بلکه یک راهی پيدا کند تا از زندگی ديگران تقلید کند. مثلا میخواهد بفهمد که آیا من پول دارم و اگر دارم چگونه پولدار شدهام. یا این که چطور به موفقیت رسیدهام. اتفاقا کریشنامورتی در کتاب "حضور در هستی" فصلی دارد به نام gossip یعنی غیبت. غیبت معنای وسیعی دارد. غیبت یعنی پشت سر دیگران حرف زدن ولی یکی از معانیاش این است که از دیگران حرف شنیدن، یعنی ماهیتش یکی است. غیبت خیلی معنای کلی دارد و فقط به این نیست که من دوست داشته باشم پشت سر دیگران حرف (بد) بزنم. معمولا ما در فارسی غیبت را به معنای حرف بد زدن میدانیم که مثلا فلان همسایهمان پدرسوخته است، دزد است، بیخودی از ما پول قرض میکند. ولی خوب حرف زدن هم gossip است. یعنی تعریف از همسایه هم gossip است. اگر به دیگران کار داریم برای این است که میخواهیم از خودمان فرار کنیم.
سوال: کدام عضو ارگانیسم به رهایی و آگاهی میرسد؟
مصفا: ذهن، همان عضوي که الان پیچیده است، گیج است. اگر چه ذهن به رهایی میرسد اما تاثیر خود را بر کل وجود انسان میگذارد مثلا الان (قبل از رهایی) من دستم را طوری حرکت میدهم که متشخصانه به نظر برسد. ولی وقتی ذهن رها شد. دستم مجبور نیست که حرکتی متشخصانه داشته باشد.
سوال: با توجه به اینکه دریافتها و صادرات هویت فکری ماهیت هویت فکری را دارند، فایدهء دید اوئیت چیست؟ یعنی همان ذهن پر ترس و هراس از روی مصلحت حفظ و رواج علائم هویتی دید اوئیت را هم می اندیشد؟
مصفا: مگر اين يک ذهن نيست که در آن پر از سلول است؟ اين جسم هم يک ريش و دماغ و قلب و کليه و کبد و غيره است. اگر دو گوسفتد را اينجا کشته باشند، تفاوتي با هم ندارند. تفاوت به آن معنا که ما (انسانهاي اسير هويتفکري) قائليم. حالا اگر من اين را درک کنم، ديگر به ديد "خود" نگاه نميکنم. به ديد "من" نگاه نميکنم. ببين، من از چي تشکيل شدهام؟ از يک قلوه، قلب و … اما ين قلوه و قلب با يک قلوه و قلب ديگر فرقي نميکند. دو تا قلوه است. دو تا قلب است. اين را تعميم بده به سلولهاي مغز. سلولهاي مغز در آن ارگانيسم با سلولهاي مغز در اين ارگانيسم با هم فرق نميکنند(نه از نظر مشخصات فيزيکي، از اين نظر که مال تو يا مال من است.) وقتي کسي حرف ميزند، واقعيت اينست که گويي يک بل دارد حرف ميزند، نه يک فرد بدبخت يا خوشبخت يا چنين و چنان. تا زماني ما احساس بدبختي داريم، که چسبيدهايم به اين پندار "من". حال اگر ما با اين ديد نگاه کنيم که يک انساني هستم، اصلاً انسان هم نه، يک حيواني، يک موجودي، يک بچه گربهاي، فرقي نميکند. ديگر هويتي، "من"ي در کار نيست!
سوال: روش رهایی از مقایسه چیست؟
مصفا: این سوال حکایت لیلی مرد بود یا زن است را دارد. روش رهایی از مقایسه مجموعه آن چیزهایی است گفتهام. (کتابها را بخوانيد.)
سوال: آیا میتوان گفت خوشبختی در نداشتن "من" روانی و فقط داشتن "من" جسمانی هست؟
مصفا: بله، البته استفاده از کلمه "من" در محاورات روزمره اجتنابناپذیر است و مسئله مهمی هم نیست.
سوال: سئوال من در مورد وحدت مشاهده کننده و مشاهده شونده است. فرض می کنیم امروز کسی بیحوصله است و کاری انجام نداده، آیا شما میگویید که بیحوصلگی مشاهدهشونده است و "دست و دلم به کار نمیرود و حوصله ندارم" مشاهده شونده؟ و آیا منظور شما در مورد مشاهدهکننده و مشاهدهشونده این گونه است که فقط احساس بی حوصلگی و کاری انجام ندادن است به اضافه دست و دلم به کار نمی رود و حوصله کاری ندارم؟ آیا منظور شما را درست فهمیدم یا اشتباه می کنم؟
مصفا: من فکر میکنم سوال ایشان روشن نیست. اصلا ارتباطی ندارد. سوال بیربط است. ایشان از یک پدیده کل فقط یک مثال زدهاند. من مشاهده کننده و مشاهده شونده را در کتاب تفکر زائد و جاهای دیگر خیلی دقیق توضیح دادهام که وقتی مثلا میگویم "من حقیرم"، "من" یک پدیده نیست و "حقارت" یک پدیده جداگانه. آن "حقارت" در شکم "من" است و "من" مجموعهء شبه صفاتی از قبیل حقیر، بی عرضه، با عرضه، متشخص، ترسو و شجاع و … است. کل اينها تصویر هستند. توصیه میکنم که کتابها را دوباره بخوانید.
سوال: به نظر شما بهترین نحو و مفیدترین طریق گذراندن عمر كوتاه ما انسانها چیست؟ چه كنیم كه در آینده حسرت روزهای گذشته را نخوریم؟ به عبارتی با وجود هویت فكری چگونه میتوان زندگی كرد كه كمتر احساس غبن كرد؟
مصفا: این سوال را میشود به شکل دیگری هم طرح کرد. اگر شما به طور طبیعی زوائد ذهنیتان را کنار بگذارید، اصالت و خلوصتان بهترین زندگی را در پیش میگیرد و به شما خواهد گفت که چگونه زندگی کنید. و تا زمانی که هویت فکری را کنار نگذاشتهاید، هیچ چیز نمیدانید و سر درگم هستید. با وجود هویت فکری هیچ کاری نمیتوان کرد که در زندگی کمتر احساس غبن کنیم. میدانید چرا؟ برای این که وقتی شما با هویت فکری باشید هیچ فرقی نمیکند که رئیس جمهور باشید، استاد اجل مصفا باشید، برتراندسل باشید یا آن نقاش باشید یا این که بنشینید گوشهای و واکس بزنید. برای این که درونتان خالی است. اینهایی که هم تنها زندگی میکنند، چادر میزنند یا در کوه میمانند و … تاثیر آنچنانی ندارد.
سوال: شما بارها از بازگشت به فطرت سخن گفته اید. من اعتقاد دارم ما همه چیز را میآموزیم حتی چیزهایی که شما میگویید باید قائم به ذات باشد. مگر میشود من در بیابان بزرگ شوم و میل بخشش و نیکی در من وجود داشته باشد؟ آنگاه من هم مشابه بقیه حیوانات با سیستم انتخاب طبیعی زندگی خواهم کرد. اینطور نیست؟
مصفا: خیر این طور نیست. ایشان کتابها را درست نخوانده و خوب درک نکردهاند که من چه میگویم. اصلا صحبت در بیابان زندگی کردن و اینها نیست. باید در جامعه زندگی کرد. سواي اين موضوع، ميل بخشش و نيکي و بطور کلي عشق ياد گرفتني نيست. توصیه میکنم که کتابها را دوباره بخوانند، مولوی را بخوانند. "این برونیها همه آفات توست".
سوال: لطفا کمی در باره دوگانگی توضیح بیشتری بدهید.
مصفا: دوگانگی معنای وسیعی دارد. یکی از مصادیق دوگانگی، دوگانگی انسانهاست. من با او، با او و با دیگری دو تا نیستم، سه تا، چهار تا نیستم، کثرت نیست. به بیان مولوی "گر هزارانند یک تن بیش نیست، جز خیالات عدداندیش نیست". یکی دیگر از مصادیق دوگانگی، دوگانگی مشاهدهکننده و مشاهدهشونده است که این را بارها توضیح دادهایم.
» برای شنیدن و خواندن تمامی پرسش پاسخهای انجام شده، اینجا کلیک کنید:
+ برای دریافت اطلاعات دربارهٔ نحوهٔ تهیه DVD کامل سایت، حاوی تمامی فایلهای سایت از جمله فایلهای تمامی جلسات، مصاحبهها و گفتگوها، به صفحهٔ سفارش محصولات مراجعه نمائید. (اینجـا کلیک کنید.)
مصفا: من به کارما اعتقاد ندارم. من به اصل علیت بمعني تناسب بین چالش و پاسخ اعتقاد دارم یعنی این که مثلا اگر من این جا تخم گوجه فرنگی کاشتم، سرب عمل نمیآید. "زندگیهای بعدی" و اینها مهمل است.
سوال: در تجربه عرفا آمده است كه در یك لحظه هویت فكری را وا نهاده اند. آیا این لحظه با مشاهده موضوعی یا رسیدن فكری به ذهن پیش میآید؟ نقل است بایزید بسطامی با دیدین سگی تشنه كه از تصویر خود در آب می ترسید به رهایی رسید. شما با دیدن چه جریانی یا با وجود چه موضوع فكریئي به این لحظه - یعنی لحظه وانهادن هویت فكری- رسیدهاید؟ شاید تجربه شما در این زمینه به ما كمك كند.
مصفا: به نظرم من از بچگی زمینههایی برای رهایی داشتهام، ولی تجربه خاصی نمیخواهد جز آگاهی، خرد. اتفاقا دیشب با بچهها بحث میکردیم که یک نفر میگفت آیا استعدادهای متفاوت در رهایی تاثیر دارند؟ بعد من این مثال را زدم که - تمثیل قشنگی است- که فرض میکنیم استعدادهایی برای ادراک حقیقت و یا روشنبینی وجود داشته باشد یعنی این که استعداد یکی این قدر، یکی دیگر آن قدر و دیگری آن قدر. من این مثال را زدم که یک بار که برای پروستاتم دکتر نسخه مینوشت در حالی که او داشت نسخه را مینوشت من گفتم که آقای دکتر میگویند که گوجه فرنگی، سنجد و تخمه کدو هم برای درمان این بیماری خوب است. دیدم هیچ اعتنایی نمیکند. بعد که قرصش را خوردم و نتایجش را دیدم فهمیدم که دکتر معالج در آن موقع داشته در دلش میگفته که پسر جان این قرصی که من دارم به تو میدهم هفت جد گوجه فرنگی و سنجد و تخمه کدو است. برو و از این صحبت ها نکن. من میگویم در مقابل آگاهی، آن هم آگاهی عمیق تفاوتی ندارد که تو چه قدر استعداد داشته باشی. این که در بچگی تجربههایی پیدا کردهای در آگاهی عمیق تاثیری ندارد یعنی آگاهی همان دارو است. هر چه میگویید برای نوع انسان بگو. برای بشریت بگو. این یک سنت قدیمی است که انگار عرفان یک صنف است یا یک حرفه است برای افراد خاصی در حالی که روشنبینی حق هر انسانی است یعنی هر انسانی باید بگوید ۲ به علاوه ۲ مساوی با ۴ است نه این که بگوید ۲ به علاوه ۲ مساوی با کدخدا رضا است. اگر قرار بود انسان پرواز کند خداوند به نوع انسان، به تمام انسانها پر میداد نه به یک نفر. چرا بدهد به بایزید؟
سوال: عادت به خودارضایی یا میل به همجنس بازی - انحرافات جنسی- با چه مكانیسمی در انسان به وجود میآیند؟ آیا احساس نیاز شدید به اینها، واقعاً یك احساس و نیاز حقیقی است، یا تصور نیاز است؟ آیا خودارضایی یا میل به همجنس بازی، در استمرار هویت فكری نقش دارند؟
مصفا: در خصوص سوال اول، یکی از عوامل، اضطراب است. یعنی زمانی که اضطراب به من فشار میآورد نمیتوانم صبر کنم تا … ديگر اينکه انزواطلبها یکی از غرورهایشان غرور بینیازی است. ترجیح میدهند استمناء کنند تا این که نیازمند کسی نباشند. غرور بینیازی در انزواطلبهای دو آتشه به قدری شدید است که حتی ارتزاقشان را محدود میکنند که نروند مثلا یک نان از نانوایی بخرند. در خصوص سوال دومتان من بعید میدانم که فطری باشد. اصولا نر و مادگی برای هم ساخته شدهاند. در حیوانات نر هم من ندیدهام حیوان نر با حیوان نر دیگری نزدیکی کند.
- (بحث در فايل صوتي به حاشيه کشانده ميشوند. و موضوعات ديگر مطرح ميشود. ميتوانيد به فايل صوتي گوش دهيد.)
سوال: تناسخ چیست؟ آیا اصولا آگاهی پیدا كردن نسبت به زندگیهای پیشین تاثیری در وا نهادن هویت فكری دارد؟
مصفا: آیا شما نسبت به همین واقعیتی که الان در آن هستید آگاهی دارید که میخواهید نسبت به زندگیهای پیشین- که اصلا معلوم نیست چی هست- آگاه بشوید؟
سوال: در کتاب آگاهی در باره انتزاعی فکر کردن توضیحاتی داده اید. اگر ممکن است کمی بیشتر در اینباره توضیح دهید.
- (بحث بيشتر در فايل صوتي)
مصفا: هر اندیشهای که کلی باشد و روشن نباشد، انتزاعی است. خیلی ساده است من به اندازه کافی توضیح داده ام. انتزاعی اندیشی یعنی مبهم اندیشی. همین.
سوال: مجموعه آگاهیهایی باعث رهایی از هویت فكری میگردند. اما در نهایت دروازهء هویت فكری با یك كلید باز میگردد . دوست دارم تجربهی شما را در لحظه رهایی بدانم. شاید كمكی به نوع نگرش ما بكند و امیدی برای رهایی باشد.
مصفا: فرض کنیم که چنین باشد. مثلا میگویند که کلید رهایی کریشنامورتی این بوده است که برادرش را آن قدر دوست داشته که وقتی برادرش میمیرد دنیا برایش به آخر میرسد. میگوییم این یک کلید، حالا اگر تو هم یک برادر داری که بمیرد، مثلا روزبه بمیرد، من معلوم نیست که اینطور بشوم بنابراین کلیدها یک نتیجه قطعی ندارند، جز خود آگاهی. من خودم زمینه وجودیام این بود که محتویات را حس می کردم ولی خیلیها را میبینم که حس نمیکنند مثلا من زمانی که برای اولین بار از هورنای شنیدم که "انسان عصبی یک زندگی نیابتی دارد" حس کردم که او چه دارد میگوی/د نه حس جامعهای، بلکه حس خودم، روی خودم. یک همچین چیزهایی هم هست ولی آن چیزی که نهایتا موجب رهایی میشود آگاهی است.
سوال: در بعضی باورهای مذهبی خوردن گوشت را مكروه دانستند، حتی در اسلام. آنجا كه محمد گفته (البته حضرت علی چنین حرفی زدهاند) شكمهای خود را گورستان حیوانات نكنید. ثابت شده دندانها و دستگاه گوارشی ارگانیسم برای خوردن و هضم گوشت ساخته نشده، بلكه برای گیاه خواریست. نظر شما در این باره چیست؟ آیا اصولا نخوردن گوشت می تواند كمكی به خلاصی از هویت فكری بكند؟ یا فقط برای ارگانیسم مفید است؟ خوردن مرغ و ماهی چطور؟ آیا آنها هم حكم گوشت را دارند؟
مصفا: بله، خوردن گوشت انسان را منگ میکند، خنگ و کرخت میکند البته ابعاد فیزیکیاش را من نمیتوانم تشریح کنم که آیا دندان انسان برای خوردن گوشت ساخته شده یا نشده. آنچه که مسلم است خوردن گوشت انسان را کرخت میکند، مثل مشروب، و من معتقدم که مخرب است. مرغ و ماهی هم مخربند ولی بهتر از خوردن گوشت مثلا گاوند. به هر حال اینها (مرغ و ماهی) هم گوشتند.
سوال: خداوند در قرآن گفته "مرا بخوانید تا اجابت كنم" . دعا كردن ما با وجود هویت فكری آیا نتیجهای دارد؟ در مورد دعا و آیه ی ذكر شده توضیحی بدهید.
مصفا: نه نتیجهای ندارد جای دیگری خداوند میگوید "مرا با دهانی بخوانید که گناهآلود نیست" البته ترجمه میکنند "که گناه نکرده است" که هم اکنون گناه آلود نیست یعنی اکنون هویت فکری ندارد و آن وقت "بخوانید" یک معنای خاصی دارد. اصلا بخوانیدی دیگر نیست. یعنی کیفیت دریافت پیدا کنید. کیفیت سکوت و در مرتبط بودن، کیفیت تقرب. برای این که در دعا – هر معنایی که میخواهد داشته باشد- اصالت وجود داشته باشد، دهان یا کیفیت وجودی انسان باید گناه آلود نباشد. و الا بی اثر است. مثل استمرار بیدعایی است. یعنی اگر بگوییم دعا یک نوع ارتباط حقیقی و سالم است تا زمانی که دهان انسان بوی پیاز و سیر روانی بدهد آن دعا تحقق پیدا نمیکند و ارتباط با حقیقت و ذات برقرار نمیشود.
سوال: گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست. (من اکرمکم عند الله اتقاکم). نظر شما درباره این حدیث با وجود مضر بودن مقایسه و عدم طبقهبندی اخلاق چیست؟
مصفا: بعضی چیزها ظاهرشان مقایسه است ولی باطنشان مقایسه ندارد. قرآن میخواهد این را بگوید که آن چیزی که مهم است، تقوا است و تقوا هم مترادف با فطرت است. در تقوا بودن یعنی در فطرت بودن. جز این چه معنایی دارد؟ هیچ. تقوی تنها معنی پرهیزکاری نمیدهد که من مثلا مال حرام نخورم. آن هم یک جزئش است، ولی در تقوا بودن یعنی در فطرت بودن. همچنین پرهیزکاری را میتوان به معنای پرهیز از آن چه به فطرت انسان نمیخورد نیز دانست.
سوال: در جایی گفتهاید حرکات ذهن خود را بدون رد یا قبول زیر نظر بگیرید. کدام پدیده در ارگانیسم حرکات ذهن را زیر نظر میگیرد؟ آیا جز خود ذهن است؟ من که فقط با ذهن خودم در رابطهء با مسائل هستم، آیا میتوانم با همین ذهن گیج و گول، آشفته و پرهراس خود به حركات ذهن نگاه كنم؟ آیا این حكم خون به خون شستن را ندارد؟
مصفا: نه، اصولا زیر نظر گرفتن یعنی توجه کردن، والسلام. خون به خون شستن در مورد فکر است. آن زمانی است که من میخواهم یک چیزی را برطرف کنم. مثلا حقارت را برطرف کنم، تشخص حاصل کنم. مولوی به این میگوید خون به خون شستن. ولی زیر نظر داشتن یعنی نگاه کنم. کی نگاه میکند؟ هیچ کس، اصلا هیچ کس نگاه نمیکند و همین پایان راه است. هیچ چیز نیست فقط نگاه کردن وجود دارد.
سوال: خلوت گزیدن و دور شدن از انسانها ، پناه بردن به كوه و بیابان و در نهایت تنهایی، آیا كمكی به كشف فعل و انفعالات ذهن اسیر هویت فكری و سرانجام رسیدن به آگاهی و رهایی میكند؟
مصفا: قبلا به این سوال جواب دادهام. بله تا حدودی کمک میکند ولی مساله این است که تو انسانی که این سوال را نوشتی تحمل تنهایی نداری. چرا که انسان هویت فکری از تنهایی گریزان است، میترسد، در عین این که منزوی است. متوجه هستید؟ یعنی این که یک انزوای عظیم و کلی در وجودش هست. به دلیل ترس، منزوی است. یک شیشه دور خودش کشیده است ولی باید خودش را یک جوری نشان بدهد یعنی آن برایش مهمتر است یعنی من به هر حال باید "خود"م را زنده نگه دارم و زنده نگه داشتنش به طریق مقایسه است، به طریق تایید است، به طریق رد است، به طریق نمایش است.
سوال: تمایل شدید به جنس مخالف –یعنی تمایل مرد به زن یا برعکس- آیا یک تمایل فطری است یا یک واکنش فکر است؟ آیا این تمایل مخل آگاهی نیست؟ ظاهرا بزرگترین دغدغه انسانها انرژی جنسی و نحوه ارضای آن است. در اینباره چه می گویید؟ آیا این موضوع، مخل رهايي نيست؟
مصفا: معلوم است که فطری است. در حیوانات هم همین طور است. در خصوص سوال دوم هم تمایلات جنسی، مخل رهایی و آگاهی نیست. تمایلات جنسی تنها زمانی مخل رهایی است که برای انسان تبدیل به مسئله شود. مثلا من نیاز به غذا خوردن دارم حالا این چه ارتباطی با هویت فکری دارد. هیچ فرقی نمیکند، نیاز جنسی هم همین طور است. این که یک عده فکر میکنند مسائل جنسی یک نوع مانع در سیر و سلوک است به این دلیل است که از کودکی مدام گفتهاند که حرام است و بد است و …
سوال: جایگاه معجزه در عرفان، شناخت و آگاهی چیست؟ مثل زنده كردن مردگان، دو نیم كردن ماه ، طی الارض، روی آب راه رفتن و غیره
مصفا: اینها را از عرفا، مجتهدین و فقهای عالیقدر بپرسید. من نميدانم.
سوال: آنقدر که زندگی پیداست، چرا مرگ پیدا نیست؟
مصفا: سوال بدی نیست. اگر منظورتان این است که چرا در کتابهایم به آن اندازه که درباره تعینات و مسائل صحبت کردهام، درباره مرگ و نیستی صحبت نکردهام. در کتاب جدید - کتاب بعد از "نامهای به ندیدهام"- به این مسئله هم پرداختهام.
سوال: آیا برای کسی که تازه میخواهد اولین قدمها را در زمینه Meditation بردارد، بهتر نیست که از کاری ساده مثل نظاره گر بودن حرکات بدنش شروع کند؟ و وقتی این کار را توانست براحتی انجام دهد، برود سراغ نظاره کردن فکر و در آخر هم نظاره کردن احساسش را یاد بگیرد؟
مصفا: بد نیست. روش خوبی است. ببینید من بعضی چیزها را دوست ندارم که توضیح بیخودی بدهم. ایشان توجه ندارند که اگر توانست به یک سوزن، به یک پرنده، به یک چیزی واقعاً توجه کند، ديگر فرقی نمیکند که حالا خودش باشد یا این باشد یا آن باشد. توجه مهم است، یعنی کیفیت توجه مهم است. اصلا توجه "به" ندارد. به پرنده نیست. موضوعش پرنده است ولی حالت توجه دیگر خود آن پرنده نیست. یک چیز دیگر است. یک کیفیت است.
سوال: من اگر گرسنه باشم، Meditation چه کاربردی میتواند برایم داشته باشد؟ برای مدتی خیلی کوتاه گرسنگی را فراموش میکنم ولی بعدش گرسنگی با فشار بیشتری به من هجوم نمیآورد؟ بهتر نبود آن زمانی را که صرف مدیتاسیون کردم، صرف پیدا کردن غذا میکردم؟
مصفا: مگر من چه چیزی گفتهام که مغایر فرمایش شما باشد؟
سوال: آیا حالت دیگری غیر از Meditation میتواند باعث خوشبختی شود؟
مصفا: من اصلا کی نوشتهام که Meditation میتواند باعث خوشبختی شود؟! من یک چیز دیگر نوشتم.
سوال: من یك بار عقد كردهام و این عقد به طلاق انجامیده. حقیقتا من به تمایل خودم ازدواج نكردم و در حال حاضر هم هیچ تمایلی ندارم كه مجددا این كار صورت بگیرد. ولی میخواستم بدانم كسی كه علاقهای به تشكیل زندگی مشترك نداشته باشد، چگونه میتواند با مسئله انكار ناپذیر شهوت یا بهتر بگویم تمایلات جنسی كنار بیاید؟
مصفا: به طریقی که هم عاقلانه باشد و هم شرعی میتوانید این مسئله را حل کنید.
سوال: چرا ذهن یک کیفیت پرسشگرانه دارد؟ چرا ما این همه سوال میکنیم؟
مصفا: برای این که کوریم، گم شدهايم. توجه میکنید؟ کسی که کور است مدام باید بپرسد که این چیست یا آن چیست. اگر چشم داشته باشد، سوال نمیکند. برای این که کوريم، گیجیم، منگیم، هوش نداریم. چشممان را بستیم و انگشت خودمان را روی چشم خود گذاشتهایم.
سوال: رابطه من با تعالیم مولوی، كریشنامورتی یا هر كس دیگری گرفتن كلید و باز كردن دروازه قلعه هوش ربای "خود" است و در این رابطه تجلیل معنایی ندارد. پس چرا مولوی این همه از شمس تبریزی تجلیل می كند؟ و مثلا عطار، كتابی دارد به نام تذكره الاولیا.
مصفا: در کتاب "نامهای به ندیدهام" درباره عطار و بیهودگی عملش صحبت کردهام. تجلیل مولوی از شمس تبریزی هم معلوم نیست به چه دلیل بوده است. شاید شمس تبریزی سمبل عشق بوده است.
سوال: اگر زنی به این نتیجه برسد كه وجودش در زندگی برای همسر و فرزندش مضر است، آیا می تواند از آنها جدا شود؟ با توجه به اینكه بداند از لحاظ روانی تاثیر مخربی روی فرزند و همسرش دارد.
مصفا: حداکثر فداکاری است. البته میتواند جدا نشود، اگر خودش را درک کند و در آگاهي باشد ، تاثیر مخربش ضعیف میشود. یعنی اگر من حس کنم که نمیتوانم این بچه را تربیت کنم، رابطهمان طوری میشود که دیگر من آقا بالاسر این بچه نیستم، معلم بچه نیستم، به او نميگويم این کار را بکن و این کار را نکن. من میگویم بچه را به خودش واگذار کنید.
سوال: آیا حذف تعبیر و تفسیر به معنای این است که فقط آنچه که بدن ادراک میکند بایستی مبنای تصمیمگیریها باشد؟
مصفا: نه، این نیست. فقط آن چه واقعیت دارد در ارتباط با ادراک و نگرش شما باشد.
سوال: آیا بعد از این همه مدت نبایستی یک نفر توانسته باشد Meditation کند و "من" خود را کنار بگذارد؟ ایراد در کجاست؟
مصفا: اولا من و شما از کجا میدانیم که یک نفر از طریق Meditation یا هر طریق دیگری به رهایی نرسیده؟ ثانیا شما میخواهید چه سوالی کرده باشید؟ پیغمبران همه گفتهاند که کثرت باطل است. خوب شما این را درک کنید که کثرت باطل است. حالا اگر درک نکردی، اگر همه دنیا هم درک نکردند، این به آن معنا نیست که آن حرف باطل است. آن حرف درست است. همین.
سوال: تعبیر رفتار بچه در ازای عمل انجام شده توسط وی، مخرب است. مثلا تعبیر "هالو" یا "سخاوتمند" توسط ما در ازای بخشیدن اسباببازی بچه به همبازیاش، باعث میشود تا بچه بر اساس کلمهء القاءشده به وی، در رفتارهای بعدیاش تصمیمگیری کند و این اتفاق باعث خرابیهای سلسلهواری در هستي روانی کودک میشود – که از آن مطلعیم. حال اگر در ازای رفتار بچه تعبیری به صورت کلمه صورت نگیرد و فقط با دست زدن یا آفرین گفتن یا حتی یک لبخند …
مصفا: اصل موضوع فرق نمیکند. نگاه، ژست و رفتار همان تاثیر تعبیر و تفسیر رفتار بچه از طریق کلمات را دارند. تاثیرش یکسان است.
سوال: من به توصیهء شما تصمیم به مطالعهء کتابهای کریشنامورتی گرفتهام. قبل از شروع میخواهم بدانم که آیا برای مطالعهء کتابهای ایشان ترتیب خاصی قائل هستید یا این که ترتیب مطالعه اهمیتی ندارد و دیگر این که آیا صرفا ترجمههای خودتان را برای مطالعه توصیه میکنید یا کتاب های دیگر مترجمین را نیز مفید میدانید؟
مصفا: اولا خواندن ترجمهها ترتیب خاصی ندارند ولی بهتر است که کتاب "حضور در هستی" را چون جذابیت بیشتری دارد و شما را جذب میکند اول بخوانید. ثانیا من اگر ترجمههای خودم را توصیه میکنم صرفا به دلیل ترجمهء واضح، روشن و ساده آنهاست و هیچ علت دیگری ندارد. مثلا ترجمههای مرسده لسانی نسبتاً بد نیست. ضمن این که برخی از مترجمین هم اصلا غلط ترجمه کردهاند.
سوال: كنجكاوی حاصل چه جریانی است؟ كنجكاوی از این نوع كه من فكر میكنم زندگی خصوصی شما چگونه است؟
مصفا: این ناشی از میل فرار از درون خویشتن خود است. بلکه یک راهی پيدا کند تا از زندگی ديگران تقلید کند. مثلا میخواهد بفهمد که آیا من پول دارم و اگر دارم چگونه پولدار شدهام. یا این که چطور به موفقیت رسیدهام. اتفاقا کریشنامورتی در کتاب "حضور در هستی" فصلی دارد به نام gossip یعنی غیبت. غیبت معنای وسیعی دارد. غیبت یعنی پشت سر دیگران حرف زدن ولی یکی از معانیاش این است که از دیگران حرف شنیدن، یعنی ماهیتش یکی است. غیبت خیلی معنای کلی دارد و فقط به این نیست که من دوست داشته باشم پشت سر دیگران حرف (بد) بزنم. معمولا ما در فارسی غیبت را به معنای حرف بد زدن میدانیم که مثلا فلان همسایهمان پدرسوخته است، دزد است، بیخودی از ما پول قرض میکند. ولی خوب حرف زدن هم gossip است. یعنی تعریف از همسایه هم gossip است. اگر به دیگران کار داریم برای این است که میخواهیم از خودمان فرار کنیم.
سوال: کدام عضو ارگانیسم به رهایی و آگاهی میرسد؟
مصفا: ذهن، همان عضوي که الان پیچیده است، گیج است. اگر چه ذهن به رهایی میرسد اما تاثیر خود را بر کل وجود انسان میگذارد مثلا الان (قبل از رهایی) من دستم را طوری حرکت میدهم که متشخصانه به نظر برسد. ولی وقتی ذهن رها شد. دستم مجبور نیست که حرکتی متشخصانه داشته باشد.
سوال: با توجه به اینکه دریافتها و صادرات هویت فکری ماهیت هویت فکری را دارند، فایدهء دید اوئیت چیست؟ یعنی همان ذهن پر ترس و هراس از روی مصلحت حفظ و رواج علائم هویتی دید اوئیت را هم می اندیشد؟
مصفا: مگر اين يک ذهن نيست که در آن پر از سلول است؟ اين جسم هم يک ريش و دماغ و قلب و کليه و کبد و غيره است. اگر دو گوسفتد را اينجا کشته باشند، تفاوتي با هم ندارند. تفاوت به آن معنا که ما (انسانهاي اسير هويتفکري) قائليم. حالا اگر من اين را درک کنم، ديگر به ديد "خود" نگاه نميکنم. به ديد "من" نگاه نميکنم. ببين، من از چي تشکيل شدهام؟ از يک قلوه، قلب و … اما ين قلوه و قلب با يک قلوه و قلب ديگر فرقي نميکند. دو تا قلوه است. دو تا قلب است. اين را تعميم بده به سلولهاي مغز. سلولهاي مغز در آن ارگانيسم با سلولهاي مغز در اين ارگانيسم با هم فرق نميکنند(نه از نظر مشخصات فيزيکي، از اين نظر که مال تو يا مال من است.) وقتي کسي حرف ميزند، واقعيت اينست که گويي يک بل دارد حرف ميزند، نه يک فرد بدبخت يا خوشبخت يا چنين و چنان. تا زماني ما احساس بدبختي داريم، که چسبيدهايم به اين پندار "من". حال اگر ما با اين ديد نگاه کنيم که يک انساني هستم، اصلاً انسان هم نه، يک حيواني، يک موجودي، يک بچه گربهاي، فرقي نميکند. ديگر هويتي، "من"ي در کار نيست!
سوال: روش رهایی از مقایسه چیست؟
مصفا: این سوال حکایت لیلی مرد بود یا زن است را دارد. روش رهایی از مقایسه مجموعه آن چیزهایی است گفتهام. (کتابها را بخوانيد.)
سوال: آیا میتوان گفت خوشبختی در نداشتن "من" روانی و فقط داشتن "من" جسمانی هست؟
مصفا: بله، البته استفاده از کلمه "من" در محاورات روزمره اجتنابناپذیر است و مسئله مهمی هم نیست.
سوال: سئوال من در مورد وحدت مشاهده کننده و مشاهده شونده است. فرض می کنیم امروز کسی بیحوصله است و کاری انجام نداده، آیا شما میگویید که بیحوصلگی مشاهدهشونده است و "دست و دلم به کار نمیرود و حوصله ندارم" مشاهده شونده؟ و آیا منظور شما در مورد مشاهدهکننده و مشاهدهشونده این گونه است که فقط احساس بی حوصلگی و کاری انجام ندادن است به اضافه دست و دلم به کار نمی رود و حوصله کاری ندارم؟ آیا منظور شما را درست فهمیدم یا اشتباه می کنم؟
مصفا: من فکر میکنم سوال ایشان روشن نیست. اصلا ارتباطی ندارد. سوال بیربط است. ایشان از یک پدیده کل فقط یک مثال زدهاند. من مشاهده کننده و مشاهده شونده را در کتاب تفکر زائد و جاهای دیگر خیلی دقیق توضیح دادهام که وقتی مثلا میگویم "من حقیرم"، "من" یک پدیده نیست و "حقارت" یک پدیده جداگانه. آن "حقارت" در شکم "من" است و "من" مجموعهء شبه صفاتی از قبیل حقیر، بی عرضه، با عرضه، متشخص، ترسو و شجاع و … است. کل اينها تصویر هستند. توصیه میکنم که کتابها را دوباره بخوانید.
سوال: به نظر شما بهترین نحو و مفیدترین طریق گذراندن عمر كوتاه ما انسانها چیست؟ چه كنیم كه در آینده حسرت روزهای گذشته را نخوریم؟ به عبارتی با وجود هویت فكری چگونه میتوان زندگی كرد كه كمتر احساس غبن كرد؟
مصفا: این سوال را میشود به شکل دیگری هم طرح کرد. اگر شما به طور طبیعی زوائد ذهنیتان را کنار بگذارید، اصالت و خلوصتان بهترین زندگی را در پیش میگیرد و به شما خواهد گفت که چگونه زندگی کنید. و تا زمانی که هویت فکری را کنار نگذاشتهاید، هیچ چیز نمیدانید و سر درگم هستید. با وجود هویت فکری هیچ کاری نمیتوان کرد که در زندگی کمتر احساس غبن کنیم. میدانید چرا؟ برای این که وقتی شما با هویت فکری باشید هیچ فرقی نمیکند که رئیس جمهور باشید، استاد اجل مصفا باشید، برتراندسل باشید یا آن نقاش باشید یا این که بنشینید گوشهای و واکس بزنید. برای این که درونتان خالی است. اینهایی که هم تنها زندگی میکنند، چادر میزنند یا در کوه میمانند و … تاثیر آنچنانی ندارد.
سوال: شما بارها از بازگشت به فطرت سخن گفته اید. من اعتقاد دارم ما همه چیز را میآموزیم حتی چیزهایی که شما میگویید باید قائم به ذات باشد. مگر میشود من در بیابان بزرگ شوم و میل بخشش و نیکی در من وجود داشته باشد؟ آنگاه من هم مشابه بقیه حیوانات با سیستم انتخاب طبیعی زندگی خواهم کرد. اینطور نیست؟
مصفا: خیر این طور نیست. ایشان کتابها را درست نخوانده و خوب درک نکردهاند که من چه میگویم. اصلا صحبت در بیابان زندگی کردن و اینها نیست. باید در جامعه زندگی کرد. سواي اين موضوع، ميل بخشش و نيکي و بطور کلي عشق ياد گرفتني نيست. توصیه میکنم که کتابها را دوباره بخوانند، مولوی را بخوانند. "این برونیها همه آفات توست".
سوال: لطفا کمی در باره دوگانگی توضیح بیشتری بدهید.
مصفا: دوگانگی معنای وسیعی دارد. یکی از مصادیق دوگانگی، دوگانگی انسانهاست. من با او، با او و با دیگری دو تا نیستم، سه تا، چهار تا نیستم، کثرت نیست. به بیان مولوی "گر هزارانند یک تن بیش نیست، جز خیالات عدداندیش نیست". یکی دیگر از مصادیق دوگانگی، دوگانگی مشاهدهکننده و مشاهدهشونده است که این را بارها توضیح دادهایم.
----
» برای شنیدن و خواندن تمامی پرسش پاسخهای انجام شده، اینجا کلیک کنید:
+ برای دریافت اطلاعات دربارهٔ نحوهٔ تهیه DVD کامل سایت، حاوی تمامی فایلهای سایت از جمله فایلهای تمامی جلسات، مصاحبهها و گفتگوها، به صفحهٔ سفارش محصولات مراجعه نمائید. (اینجـا کلیک کنید.)
------
» جهت تهیهٔ DVD کامل وبسایت محمدجعفر مصفا، حاوی تمامی فایلهای سایت از جمله فایلهای تمامی جلسات، پرسش پاسخها، قطعهویدیوها، مصاحبهها و گفتگوها و ...، به صفحهٔ تماس با ما مراجعه نمایید.
» برای اطلاع از تازههای سایت، انتشار هر کتاب، مقاله یا مصاحبهٔ جدید، انتشار محتوای تازه و برگزاری جلسات خودشناسی به سخنرانی محمدجعفر مصفا، میتوانید در بخش خبرنامه عضو شوید.
» برای اطلاع از تازههای سایت، انتشار هر کتاب، مقاله یا مصاحبهٔ جدید، انتشار محتوای تازه و برگزاری جلسات خودشناسی به سخنرانی محمدجعفر مصفا، میتوانید در بخش خبرنامه عضو شوید.
۱ نظر :
اینکه شما میفرمایید ( فقط نگاه کردن وجود دارد ) حقیقت و کیفیت ان چیست? از کجا امده و منبع ان چیست? هدفش چه هست?
ارسال یک نظر
» لطفاً نظر خود را به خط فارسی بنویسید.
» اگر مایل به تماس با مدیر سایت یا محمدجعفر مصفا هستید، فقط از طریق صفحهٔ "تماس با ما" و ارسال ایمیل اقدام کنید.