پاسخ پرسشهای مطرح شده تا تاريخ ۱۶ اسفند ۱۳۸۳
چنانچه تا تاريخ فوق پرسشی مطرح نمودهايد، میتوانيد پاسخ آن را در زير دريافت کنيد.
برای دريافت اين فايل صوتی که حاوي پاسخ پرسشها با صدای محمدجعفر مصفا است، با كليد سمت راست ماوس بروي لينک موردنظر كليك كرده و Save Target As را انتخاب نمائيد.
پس از دريافت فايل، آن را با هر برنامهای که mp3 پخش میکند، ميتوانيد بشنويد.
همچنين ميتوانيد با کليک کردن دکمهٔ پخش، اين پرسشپاسخ را (بدون دانلود) گوش دهيد:
چنانچه احیاناً نتوانستید از روشهای فوق استفاده نمایید، از پوشهٔ مربوط به فایلهای پرسشپاسخ در یکی از سه آرشیو بزرگ سایت میتوانید دانلود نمایید:
-----
متن فایلهای صوتی پرسشپاسخ شماره ۳:
+ همچنین میتوانید فایل PDF این متن را از ایـنـجـا دریافت کرده و بدون اتصال به اینترنت از روی کامپیوتر خود مطالعه نمایید.
سوال: منظور مولانا از این شعر چیست: "حرف و گفت وصوت را برهم زنم، تا که بی این هر سه با تو دم زنم" ؟
مصفا: سکوت، حکمت سکوت، حکمت بیلفظی، فواید بیلفظی، شکوه بیلفظی. منظور از "تو" هم فطرت تو است. یعنی الله، یعنی آن چیزی که مشترک بین کل عالم هستی است. یعنی عظمت، یعنی آن کیفیت ماورایی که فطرت انسان هست، خدا هم هست، حقیقت و الله هم هست.
سوال: آیا همهء فرمهای دوستی انسان اسیر اندیشه، مخرب است؟ در صورتی که این دوستی منجر به وابستگی نباشد چطور؟ آیا اصلا این امکان هست که دوستی انسان هویت فکری بدون وابستگی ادامه پیدا کند؟
مصفا: احسنت، سوال آخری سوال خوبی بود. خیر، هویت فکری اصلا همهاش عین وابستگی است. هر تجلیاش وابستگی است. یک نوع داد و ستد است و در داد و ستد وابستگی هست.
سوال: آیا دوستی بین انسانهای فارغ از فکر زائد، باعث وابستگی نمیشود؟
مصفا: نه، مگر وابستگی فیزیکی. یعنی این که من هر روز دیگر یاد گرفتهام که بیایم از اینجا نان بخرم. میدانم که باید از این مش حسن نام بخرم. اولا نانش خوب است ثانیا مطمئنم که هر روز دارد. اگر دلت میخواهد اسم این را بگذار وابستگی. دوستی میان انسانهای فارغ از هویت فکری باعث وابستگی نمیشود، برای اینکه اصلا دوستی "بین" آنها وجود ندارد. میدانید، هویت فکری کلمات را غلط به کار میبرد. مثلا دوستی "بین" انسانها. اصلا دوستی "بین" ندارد. مثل این است که بگوییم نفس کشیدن "بین" انسانها. متوجه هستید؟ من نفس میکشم. "بین" دیگر ندارد که عامل وابستگی بشود یا نه. سوال کننده فرض را بر این قرار میدهد که انسان اصیل است، رها شده است، دوستی اصیل هم دارد معذلک این دوستی را میدهد به مسعود. در حالی که اینطور نیست. دوستي یک کیفیت است. در این صورت چگونه علت وابستگی بشود؟
سوال: اگر تایید میکنید که تمام سرمستیهای یک انسان با فکر active چه سرمستیهای ناشی از دوستی، چه لذتهای دیگر، عاقبت توام با احساس منفی یا اظطراب خواهد بود، آیا سرانجام خلسه یا شادی یک انسان رها هم توام با اضطراب یا احساس منفی نیست؟
مصفا: سرانجام یعنی چی؟ یکجوری صحبت میکند. یکی از آنجا صحبت میکند یکی از الان. متوجه هستید؟ یعنی الان من حالت خلسه دارم، سوالشان چیست؟ سوالش راجع به بعد است؟ میگوید عاقبت منجر به اضطراب میشود؟ چرا بشود؟ من اصلا نمیدانم میشود یا نه، اصلا چه کار دارم؟ چرا بشود؟ میدانید اینها سوالات شر و ور است. هر چیزی یک عاملی میخواهد. اگر یک کیفیتی، یک عاملی هماکنون در من نباشد که اضطراب ایجاد کند، چرا یک ساعت دیگر باشد؟ (دنبال عاقبت بودن هم از خصوصیات هویت فکری است)
سوال: آیا مطالعه آثار شما برای فرد مبتلا به شیزوفرنی مفید و کارساز است؟
مصفا: بله، میتواند باشد.
سوال: چندین سال است مطالب کتابها خوانده میشود و درک عقلی از مسائل بیان شده در کتابها، وجود دارد. ولی هنوز حاکمیت مطلق فکر، هست. چرا درک عقلی عمق پیدا نمیکند؟
مصفا: فعلا در خلق و خویی نیستم که بتوانم جواب بدهم. الان حوصله ندارم.
سوال: متوجه وراجی ذهن که فقط برای بقای "خود" است و همینطور اینکه زمان چطور پوششی برای حال استفاده میشود، شدهام اما بعد اینها رو به فراموشی میروند.
مصفا: انواع سوالات در این زمینهها وجود دارد که چرا کارساز نیست، که چرا به عمل در نمیآید. کتاب های مصفا و کریشنامورتی را بار دیگر مطالعه کنید.
سوال: در مورد یک لم سوال دارم. میگویند آرام بنشینید و جریان فکر خود را بدون محکوم کردن یا تایید کردن مشاهده کنید. میپرسم مشاهدهکننده کیست؟ میگویید مشاهدهکننده و مشاهدهشونده یکی هستند، پس بنابراین جریان فکر متوقف میشود که خودم هم این را تجربه میکنم. ولی یک عده میگویند که مشاهدهکننده و مشاهدهشونده جدا هستند و تا وقتی آنها را یکی میدانی مراقبه کامل نشده است. در کل میشود روش دقیق و عملی را توضیح بدهید؟
مصفا: ببینید، آدم هویت فکری، دقیق نیست. دارد حرف میزند در همان آن، یک چیزی میگوید و بلافاصله نقضش میکند، ردش میکند. میگوید خودم تجربه کردم که مشاهدهکننده و مشاهدهشونده یکی است ولی یک عدهای معتقدند که دو تا است حالا به نظر شما یکی است یا دو تا؟! اگر خودت کشف کردهای، دیگر سوال کردنت چی است؟ (خنده مصفا و حضار) مثل این میماند که من چاغاله خوردم و دیدم که ترش است بعد حالا میگویند شنیدهام که بعضیها میگویند شیرین است. خوب تو خودت خوردهای دیدی که ترش است، دیگر سوال کردنت چیست؟! تازه ایشان میگوید "نظر شما چیست؟"!! حالا یک عدهای گفتهاند شیرین است. ممکن است تلخ هم باشد؟ در یکی از کتابها هم نوشتهام که خان لر به نوکرش گفت آب بیار. آورد و خورد. یک چند دقیقهای گذشت و یادش رفت که آب خورده یا نه. به نوکرش گفت: "او میخواستم اوردی؟" نوکرش گفت: "بله" گفت: "خردم؟" (یعنی خوردم؟) گفت: "بله" گفت: "خنک بید؟" گفت: "بله" گفت: "فدای لب تشنهات یا امام حسین" (خنده مصفا و حضار)
سوال: ۱۳ سال است که کتابها خوانده میشوند، زندگی روزمره و خودشناسی (رهایی از سلطه فکر) به موازات هم در حرکت هستند. چرا واقعیت خودشناسی که در واژههای کتابها است و به طور عقلی دریافت میشود در زندگی روزمره اتفاق نمیافتد؟
مصفا: به این سوال پاسخ دادهام.
سوال: عمق وخامت موضوع حس شده، آگاهی از ابعاد مختلف حاصل شده، موج نوساندار رهایی در حرکت و قابل حس است ولی فکر زائد به ندرت پیش میآید آیا این به معنی نسبی بودن که شما در کتابها و گفتههای خود اشاره کردهاید نیست؟
مصفا: من در کتابهای قبلیام باید در این رابطه مثال دقیقتری میزدم. هویت فکری یعنی چی؟ یعنی هیچ. خوب؟ آن وقت از دست دادن هيچ که معنا ندارد، چون انسان هیچ را که از دست نمیدهد. اینها یک جوری دربارهء هويتفکري صحبت میکنند که من انگار اینقدرشو یا این قدرشو دارم از دست میدهم. در حالی که این شکلی نیست. تو چند درصد هیچ را از دست دادهای؟ چه میخواهد بگوید؟ لااقل میتواند این سوال را بکند که من با ادراک جزئی متوجه شدهام که "خود" نیست. نه، اين هم درست نيست. به هیچ معنایی نسبیت در این امر معنا ندارد. از هیچ بعدی. چون هیچ است. البته یک چیزهایی میتواند نسبی باشد. مثلاً درک وخامت موضوع میتواند نسبی باشد یا آگاهی میتواند تدریجی باشد. ولی نفس وانهادن، نفس خودداری ذهن از این بازی، مطلق است. من اصلاً نمیدانم اینها برای چه این سوال را میکنند. اگر نسبی است که خوب باشد. تو نسبتاً رها شدهای. بسیار خوب. میخواهی چه بگویی؟ بعضیها هستند فقط سوال میکنند که مصفا را در مقابل جواب ناممکن قرار بدهند. به اصطلاح گیرش بیندازند. یک آقایی از اصفهان تلفن زده بود و میگفت: "به نظر شما کتابهای اوشو چطورند؟" و من گفتم که: "بد نیست. بخوان. اگر چیز خوبی در آن است، استفاده کن" بعد یک سوالات دیگری میکند. در جای دیگری به او میگویم که گفتههای او به کریشنامورتی خیلی شباهت دارد و باز در جای دیگری میگویم من اوشو را مقوایی کریشنامورتی میدانم. بعد همان آقا این حرف من را کرده بود پیراهن عثمان و از داخلش ایراد درآورده بود. میگوید شما یک جا چنین میگویید و یک جا چنان. من به او گفتم اصلاً من هر چه گفتهام شرو ور بوده است. خودت کشف کن. اصلا اینها که میخواهند از من ایراد بگیرند توجه ندارند که من حرفی نمیزنم که ایراد داشته باشد، میگویم خودت کشف کن. اگر راهها غلط است، که نمیتوانند غلط باشند، میگویم خودت به یک طریقی کشف کن. تو اگر این را قبول داری که محمد، علی، قرآن و مسیح از عدم و نیستی گفتهاند خودت این عدم را به هر طریقی که میدانی تجربه کن، نبودن را تجربه کن. همین.
- : نکتهای هم هست. انسان هویت فکری انگار دائما میخواهد یک جورایی مسئله بسازد. سوال ایجاد کند. میخواهد خود را در پیچیدگی فرو ببرد.
مصفا: بله، همین طور است. حالا یا خودش درگیر بشود … و اصلاً من هم بیخود جواب میدهم. این مثالی که مولوی زده خیلی دقیق است. ملا نصرالدین به خودش سوزن میزد و جیغ میکشید و داد میزد و گریه کنان میرفت پیش کدخدا، ميگفت من چه کنم با اين درد؟! تمام اینهایی که سوال میکنند کسانی هستند که دارند به خودشان سوزن میزنند و از مصفا سوال میکنند ما چه کنیم. خوب به خودت سوزن نزن. و تا زمانی که داری به خودت سوزن میزنی، چه کسی میتواند به تو جواب بدهد؟ اصلا چه جوابی میخواهی؟
مصفا: سکوت، حکمت سکوت، حکمت بیلفظی، فواید بیلفظی، شکوه بیلفظی. منظور از "تو" هم فطرت تو است. یعنی الله، یعنی آن چیزی که مشترک بین کل عالم هستی است. یعنی عظمت، یعنی آن کیفیت ماورایی که فطرت انسان هست، خدا هم هست، حقیقت و الله هم هست.
سوال: آیا همهء فرمهای دوستی انسان اسیر اندیشه، مخرب است؟ در صورتی که این دوستی منجر به وابستگی نباشد چطور؟ آیا اصلا این امکان هست که دوستی انسان هویت فکری بدون وابستگی ادامه پیدا کند؟
مصفا: احسنت، سوال آخری سوال خوبی بود. خیر، هویت فکری اصلا همهاش عین وابستگی است. هر تجلیاش وابستگی است. یک نوع داد و ستد است و در داد و ستد وابستگی هست.
سوال: آیا دوستی بین انسانهای فارغ از فکر زائد، باعث وابستگی نمیشود؟
مصفا: نه، مگر وابستگی فیزیکی. یعنی این که من هر روز دیگر یاد گرفتهام که بیایم از اینجا نان بخرم. میدانم که باید از این مش حسن نام بخرم. اولا نانش خوب است ثانیا مطمئنم که هر روز دارد. اگر دلت میخواهد اسم این را بگذار وابستگی. دوستی میان انسانهای فارغ از هویت فکری باعث وابستگی نمیشود، برای اینکه اصلا دوستی "بین" آنها وجود ندارد. میدانید، هویت فکری کلمات را غلط به کار میبرد. مثلا دوستی "بین" انسانها. اصلا دوستی "بین" ندارد. مثل این است که بگوییم نفس کشیدن "بین" انسانها. متوجه هستید؟ من نفس میکشم. "بین" دیگر ندارد که عامل وابستگی بشود یا نه. سوال کننده فرض را بر این قرار میدهد که انسان اصیل است، رها شده است، دوستی اصیل هم دارد معذلک این دوستی را میدهد به مسعود. در حالی که اینطور نیست. دوستي یک کیفیت است. در این صورت چگونه علت وابستگی بشود؟
سوال: اگر تایید میکنید که تمام سرمستیهای یک انسان با فکر active چه سرمستیهای ناشی از دوستی، چه لذتهای دیگر، عاقبت توام با احساس منفی یا اظطراب خواهد بود، آیا سرانجام خلسه یا شادی یک انسان رها هم توام با اضطراب یا احساس منفی نیست؟
مصفا: سرانجام یعنی چی؟ یکجوری صحبت میکند. یکی از آنجا صحبت میکند یکی از الان. متوجه هستید؟ یعنی الان من حالت خلسه دارم، سوالشان چیست؟ سوالش راجع به بعد است؟ میگوید عاقبت منجر به اضطراب میشود؟ چرا بشود؟ من اصلا نمیدانم میشود یا نه، اصلا چه کار دارم؟ چرا بشود؟ میدانید اینها سوالات شر و ور است. هر چیزی یک عاملی میخواهد. اگر یک کیفیتی، یک عاملی هماکنون در من نباشد که اضطراب ایجاد کند، چرا یک ساعت دیگر باشد؟ (دنبال عاقبت بودن هم از خصوصیات هویت فکری است)
سوال: آیا مطالعه آثار شما برای فرد مبتلا به شیزوفرنی مفید و کارساز است؟
مصفا: بله، میتواند باشد.
سوال: چندین سال است مطالب کتابها خوانده میشود و درک عقلی از مسائل بیان شده در کتابها، وجود دارد. ولی هنوز حاکمیت مطلق فکر، هست. چرا درک عقلی عمق پیدا نمیکند؟
مصفا: فعلا در خلق و خویی نیستم که بتوانم جواب بدهم. الان حوصله ندارم.
سوال: متوجه وراجی ذهن که فقط برای بقای "خود" است و همینطور اینکه زمان چطور پوششی برای حال استفاده میشود، شدهام اما بعد اینها رو به فراموشی میروند.
مصفا: انواع سوالات در این زمینهها وجود دارد که چرا کارساز نیست، که چرا به عمل در نمیآید. کتاب های مصفا و کریشنامورتی را بار دیگر مطالعه کنید.
سوال: در مورد یک لم سوال دارم. میگویند آرام بنشینید و جریان فکر خود را بدون محکوم کردن یا تایید کردن مشاهده کنید. میپرسم مشاهدهکننده کیست؟ میگویید مشاهدهکننده و مشاهدهشونده یکی هستند، پس بنابراین جریان فکر متوقف میشود که خودم هم این را تجربه میکنم. ولی یک عده میگویند که مشاهدهکننده و مشاهدهشونده جدا هستند و تا وقتی آنها را یکی میدانی مراقبه کامل نشده است. در کل میشود روش دقیق و عملی را توضیح بدهید؟
مصفا: ببینید، آدم هویت فکری، دقیق نیست. دارد حرف میزند در همان آن، یک چیزی میگوید و بلافاصله نقضش میکند، ردش میکند. میگوید خودم تجربه کردم که مشاهدهکننده و مشاهدهشونده یکی است ولی یک عدهای معتقدند که دو تا است حالا به نظر شما یکی است یا دو تا؟! اگر خودت کشف کردهای، دیگر سوال کردنت چی است؟ (خنده مصفا و حضار) مثل این میماند که من چاغاله خوردم و دیدم که ترش است بعد حالا میگویند شنیدهام که بعضیها میگویند شیرین است. خوب تو خودت خوردهای دیدی که ترش است، دیگر سوال کردنت چیست؟! تازه ایشان میگوید "نظر شما چیست؟"!! حالا یک عدهای گفتهاند شیرین است. ممکن است تلخ هم باشد؟ در یکی از کتابها هم نوشتهام که خان لر به نوکرش گفت آب بیار. آورد و خورد. یک چند دقیقهای گذشت و یادش رفت که آب خورده یا نه. به نوکرش گفت: "او میخواستم اوردی؟" نوکرش گفت: "بله" گفت: "خردم؟" (یعنی خوردم؟) گفت: "بله" گفت: "خنک بید؟" گفت: "بله" گفت: "فدای لب تشنهات یا امام حسین" (خنده مصفا و حضار)
سوال: ۱۳ سال است که کتابها خوانده میشوند، زندگی روزمره و خودشناسی (رهایی از سلطه فکر) به موازات هم در حرکت هستند. چرا واقعیت خودشناسی که در واژههای کتابها است و به طور عقلی دریافت میشود در زندگی روزمره اتفاق نمیافتد؟
مصفا: به این سوال پاسخ دادهام.
سوال: عمق وخامت موضوع حس شده، آگاهی از ابعاد مختلف حاصل شده، موج نوساندار رهایی در حرکت و قابل حس است ولی فکر زائد به ندرت پیش میآید آیا این به معنی نسبی بودن که شما در کتابها و گفتههای خود اشاره کردهاید نیست؟
مصفا: من در کتابهای قبلیام باید در این رابطه مثال دقیقتری میزدم. هویت فکری یعنی چی؟ یعنی هیچ. خوب؟ آن وقت از دست دادن هيچ که معنا ندارد، چون انسان هیچ را که از دست نمیدهد. اینها یک جوری دربارهء هويتفکري صحبت میکنند که من انگار اینقدرشو یا این قدرشو دارم از دست میدهم. در حالی که این شکلی نیست. تو چند درصد هیچ را از دست دادهای؟ چه میخواهد بگوید؟ لااقل میتواند این سوال را بکند که من با ادراک جزئی متوجه شدهام که "خود" نیست. نه، اين هم درست نيست. به هیچ معنایی نسبیت در این امر معنا ندارد. از هیچ بعدی. چون هیچ است. البته یک چیزهایی میتواند نسبی باشد. مثلاً درک وخامت موضوع میتواند نسبی باشد یا آگاهی میتواند تدریجی باشد. ولی نفس وانهادن، نفس خودداری ذهن از این بازی، مطلق است. من اصلاً نمیدانم اینها برای چه این سوال را میکنند. اگر نسبی است که خوب باشد. تو نسبتاً رها شدهای. بسیار خوب. میخواهی چه بگویی؟ بعضیها هستند فقط سوال میکنند که مصفا را در مقابل جواب ناممکن قرار بدهند. به اصطلاح گیرش بیندازند. یک آقایی از اصفهان تلفن زده بود و میگفت: "به نظر شما کتابهای اوشو چطورند؟" و من گفتم که: "بد نیست. بخوان. اگر چیز خوبی در آن است، استفاده کن" بعد یک سوالات دیگری میکند. در جای دیگری به او میگویم که گفتههای او به کریشنامورتی خیلی شباهت دارد و باز در جای دیگری میگویم من اوشو را مقوایی کریشنامورتی میدانم. بعد همان آقا این حرف من را کرده بود پیراهن عثمان و از داخلش ایراد درآورده بود. میگوید شما یک جا چنین میگویید و یک جا چنان. من به او گفتم اصلاً من هر چه گفتهام شرو ور بوده است. خودت کشف کن. اصلا اینها که میخواهند از من ایراد بگیرند توجه ندارند که من حرفی نمیزنم که ایراد داشته باشد، میگویم خودت کشف کن. اگر راهها غلط است، که نمیتوانند غلط باشند، میگویم خودت به یک طریقی کشف کن. تو اگر این را قبول داری که محمد، علی، قرآن و مسیح از عدم و نیستی گفتهاند خودت این عدم را به هر طریقی که میدانی تجربه کن، نبودن را تجربه کن. همین.
- : نکتهای هم هست. انسان هویت فکری انگار دائما میخواهد یک جورایی مسئله بسازد. سوال ایجاد کند. میخواهد خود را در پیچیدگی فرو ببرد.
مصفا: بله، همین طور است. حالا یا خودش درگیر بشود … و اصلاً من هم بیخود جواب میدهم. این مثالی که مولوی زده خیلی دقیق است. ملا نصرالدین به خودش سوزن میزد و جیغ میکشید و داد میزد و گریه کنان میرفت پیش کدخدا، ميگفت من چه کنم با اين درد؟! تمام اینهایی که سوال میکنند کسانی هستند که دارند به خودشان سوزن میزنند و از مصفا سوال میکنند ما چه کنیم. خوب به خودت سوزن نزن. و تا زمانی که داری به خودت سوزن میزنی، چه کسی میتواند به تو جواب بدهد؟ اصلا چه جوابی میخواهی؟
----
» برای شنیدن و خواندن تمامی پرسش پاسخهای انجام شده، اینجا کلیک کنید:
+ برای دریافت اطلاعات دربارهٔ نحوهٔ تهیه DVD کامل سایت، حاوی تمامی فایلهای سایت از جمله فایلهای تمامی جلسات، مصاحبهها و گفتگوها، به صفحهٔ سفارش محصولات مراجعه نمائید. (اینجـا کلیک کنید.)
------
» جهت تهیهٔ DVD کامل وبسایت محمدجعفر مصفا، حاوی تمامی فایلهای سایت از جمله فایلهای تمامی جلسات، پرسش پاسخها، قطعهویدیوها، مصاحبهها و گفتگوها و ...، به صفحهٔ تماس با ما مراجعه نمایید.
» برای اطلاع از تازههای سایت، انتشار هر کتاب، مقاله یا مصاحبهٔ جدید، انتشار محتوای تازه و برگزاری جلسات خودشناسی به سخنرانی محمدجعفر مصفا، میتوانید در بخش خبرنامه عضو شوید.
» برای اطلاع از تازههای سایت، انتشار هر کتاب، مقاله یا مصاحبهٔ جدید، انتشار محتوای تازه و برگزاری جلسات خودشناسی به سخنرانی محمدجعفر مصفا، میتوانید در بخش خبرنامه عضو شوید.
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر
» لطفاً نظر خود را به خط فارسی بنویسید.
» اگر مایل به تماس با مدیر سایت یا محمدجعفر مصفا هستید، فقط از طریق صفحهٔ "تماس با ما" و ارسال ایمیل اقدام کنید.