پاسخ پرسشهای مطرح شده تا تاريخ ۲۷ دي ماه ۱۳۸۳
چنانچه تا تاريخ فوق پرسشی مطرح نمودهايد، میتوانيد پاسخ آن را در زير دريافت کنيد.
برای دريافت اين فايل صوتی که حاوي پاسخ پرسشها با صدای محمدجعفر مصفا است، با كليد سمت راست ماوس بروي لينک موردنظر كليك كرده و Save Target As را انتخاب نمائيد.
پس از دريافت فايل، آن را با هر برنامهای که mp3 پخش میکند، ميتوانيد بشنويد.
همچنين ميتوانيد با کليک کردن دکمهٔ پخش، اين پرسشپاسخ را (بدون دانلود) گوش دهيد:
چنانچه احیاناً نتوانستید از روشهای فوق استفاده نمایید، از پوشهٔ مربوط به فایلهای پرسشپاسخ در یکی از سه آرشیو بزرگ سایت میتوانید دانلود نمایید:
-----
متن فایلهای صوتی پرسشپاسخ شماره ۲:
+ همچنین میتوانید فایل PDF این متن را از ایـنـجـا دریافت کرده و بدون اتصال به اینترنت از روی کامپیوتر خود مطالعه نمایید.
سوال: مدت زیادی بود که در مورد موضوعی که شما در کتاب "تفکر زائد" مطرح کردهاید، فکر میکردم. من برای دوستانم زیاد هدیه میخرم. ولی وقتی یک نفر میگفت که نجمه سخاوتمند است، ۱۰۰ دلیل داشتم براي خودم که ثابت کنم اصلا سخاوتمند نیستم و همینطور به صورت برعکس. حتی گاهی فکر میکردم دارم خودم را گول میزنم یا دارم برای خودم کلاس میگذارم. خیلی وقتها با اين قضيه کلنجار ميروم و به این فکر میکنم که واقعا کی هستم. وقتی کتاب شما را خواندم برایم جالب بود که شما اینها را میدانید، چون من قبلا در این مورد با خیلیها صحبت کردم و همیشه طوری جوابم را میدادند که مطمئن میشدم اصلا حرفم برای آنها مفهومی ندارد. اوایل کتاب، فکر میکردم فهمیدم مشکل کجاست. فکر میکردم که اگر به قضایا همانطور که هستند نگاه کنم و فقط با آن حس درونیام در مورد آن ها تصمیم بگیرم، این دو نوع بودن حل خواهد شد. ولی آخر کتاب دو دل شدم. من همیشه طوری تصمیم میگرفتم که به شخصیت اجتماعیام برنخورد و بعد از خواندن کتاب سعی می کنم کاری را بکنم که از درونم میگیرم، مانند یک الهام. ولی این طوری باز هم نمیتوان بعضی از گناهان را انجام ندهم، مثلا هنوز دروغ میگویم. الان مشکلم آن است که نمیدانم این به خاطر آن است که آن دید را بیدار نکردهام و نشان میدهد که با این همه کلنجار رفتن هنوز آن "من" را ندیدهام که از بینش ببرم یا این که این دروغ در ذات و درون من است، که البته ترجیح میدهم در ذات من باشد تا این که بفهمم هنوز هم در کلنجار با کلمات بايد بمانم. مدت زیادی با این دو تا بودن سروکار داشتم و از این که دستم برای خودم هم رو نبود زجر میکشیدم. همیشه فکر میکردم یک دغلبازم که برای گول زدن آدمها خوبم یا بد. فعلا تنها راهی که برای حل مشکل به ذهنم میرسد این است. امیدوارم افق تازهای برای نگاه کردن برایم باز شود. ممنون ميشوم کمکم کنيد.
مصفا: صحبت شما روشن نيست و معلوم نيست دقيقاً چه ميخواهيد بگوييد. اما تا جايي که دريافتهام انتظار شما از خودتان زیاد است که بخواهید صرفا با خواندن یک کتاب "هویت فکری" را از بین ببرید. این در حقیقت همان چیزی است که حضرت محمد میفرماید مستلزم جهاد اکبر است. منشاء دروغ "من"، نفس و "خود" است و تا "خود" هست دروغ هم هست. دروغ، ذاتی و فطری نیست و در ساختار هویت فکری است. اساساً اگر دروغ ذاتی باشد دیگر از بین بردن آن چه معنی میتواند داشته باشد؟ اگر انسانها در فطرت خود زندگی کنند دیگر دروغ چه معنایی میتواند داشته باشد؟ جز در یک مورد که به فرمایش حضرت علی دروغ مصلحتی است. مثلاً من میدانم که اگر نام حقیقیام را به صدام بگویم او مرا خواهد کشت. بنابراین یک نام دیگر به جای نام واقعیام میگویم. در این حال دیگر نمیتوان گفت که دروغی گفته شده چرا که در راستای صیانت نفس و حفظ ارگانیسم بوده است. دروغ فطری اصلاً معنایی ندارد. چه دلیلی برای دروغ گفتن وجود دارد؟
سوال: گر چه میدانم که این هم از سوالهای قالبی است ولی فضولی دست از سرم برنمیدارد. آیا شما با اوشو و کتابهایش آشنایی دارید؟ نظر شما در خصوص اوشو چیست؟
مصفا: من خود "اوشو" را در هندوستان دیدهام. بعد هم مرد. نظر خاصی دربارهاش ندارم. این سوال مثل این میماند که یک نفر مولوی، که یک دریا است، را دیده باشد و بعد کسي از او بپرسد نظر شما دربارهء مثلاً آقای محمدتقی جعفری چيست. که چی؟ اصلا این چه سوالی است؟ یعنی تو یک دریا را رها کنی و بعد بیایی مثلاً یک جوی آب را بگیری. من اوشو را در حقیقت نوعی کاریکاتور کریشنامورتی میدانم. نوعی مقوایی کریشنامورتی میدانم. من از آثار اوشو چیزهایی را خواندهام. صحبتهای او مقداری متظاهرانه و نامربوط است. او يک مقداري تند و تیز است، حرفهایش مایهای ندارند و به اصل موضوع نمیپردازد. مانند يک نويسندهء ايراني که کاري به اسمش نداريم، فحش زياد ميدهد. مثلاً يک فحش خيلي رکيکي به پاپ داده است، که چرا انگشتر هشتاد ميليوني دستت کردهاي.
سوال: آیا در خودشناسی نیاز به مرشد الزامی است؟
مصفا: هم بله و هم خیر. انسان میتواند حتي یک اشاره را هم نوعی ارشاد بداند. میدانید بیشتر از مرشد، خود فرد مطرح است. اوست که باید کیفیت یادگیری و توجه داشته باشد و گرنه مگر ما در دنیا کم مرشد داشتهایم؟ واقعاً مرشد زیاد داشتهایم اما نتیجه وجود آنا چه بوده است؟ پیامبران نوعی مرشد بودهاند و حتي بالاتر از مرشد. اما آیا واقعاً توانستهاند انسان را انسان بکنند؟ گفتههای آنها صحیح بوده است ولی خود انسانها استفاده نمیکنند و ظرفیت استفاده ندارند. انسانها واقعاً مصداق این تمثیل بسیار زیبای مولوی هستند که:
چون که تو گلخوار گشتی هر که او واکشد از گل تو را، باشد عدو
معنای این بیت شعر آن است که تو از مرشد به معنای واقعی متنفر است. چون که خیال میکند دشمن اوست. از این روست که حتي مرشد واقعی را هم به مرشد غیر واقعی تبدیل میکند. تبدیل به نوعی وسیلهء مشغولیت. دقیقا مانند مولوی که الان برای ما وسیله آوازخوانی شده است. با استفاده از مولوي دلی دلی بکنیم و آواز بخوانیم.
سوال: آیا پرواز در خواب، سرچشمهء درونی دارد یا در حیطهء سقف پرواز فکر است. در توضیح کیفیت پرواز باید بگویم که این شکل پرواز طوری نیست که انسان خود را مانند یک پرنده حس کند بلکه شخص هیچ نشانی از خود در این پرواز نمیبیند و فقط ۳ چیز را به طور دقیق حس میکند. یکی جهت پرواز، دوم سرعت توام با هیجان مثبت و سوم صدا. گاهی هم مناظر شگفتانگیز.
مصفا: سرچشمه درونی دارد. یعنی اینکه یک نیاز درونی انسان را وامیدارد. من در کتاب "با پیر بلخ" دلایل این موضوع را توضیح دادهام که یا از ترس است یا میل به فرار و یا میل به تنهایی و یا برای جبران ناتوانی است. چرا که انسانی که ناتوان است آرزو میکند که آنچنان قدرتی پیدا کند که مافوق همه قرار بگیرد و آنوقت انسان همیشه احساس میکند که فقط خودش یک نفر است که چنین قدرتی دارد، و همه دارند میبینند که این یک نفر است که میتواند پرواز کند و همیشه هم هول و ترس از این دارد که انگار دستهایش میخواهند از پرواز باز بایستند. انگار که میخواهد بیفتد و سقوط کند. این سوال اساساً چه فایده دارد؟ و شخص سوالکننده از طرح این چه سوال چه فایدهای را دنبال میکند؟
سوال: آیا امکان دارد که تجربه درونی افراد (از پرواز) یکسان نباشد؟ منظورم این است که اگر ما فرض را بر اصیل بودن این تجربه درونی(پرواز) بگذاریم، آیا ممکن است که برای من تجربه درونی اتفاق بیفتد که برای شما هرگز اتفاق نیفتد و یا اینکه کیفیت تجربه های درونی من و شما به کلی با هم متفاوت باشند؟
مصفا: این سوال بیفایدهای است.
سوال: آیا این امکان هست که دستاوردهای فکری، روانی، روحی و معنوی مولانا توسط افراد خيلي کمي تجربه بشود؟ با توجه به تاثیر مشخصههای فردي مولانا از دورانی که وی میزیسته یا شرایط جسمی و فیزیکی که داشته، ساختار ژنتیکیاش، محیط زندگیاش و کلا هر چه که میتوانسته در شکلگیری هویت فکری، روانی، روحی و معنوی او موثر بوده باشد. آیا این امکان هست که دستاوردهای فکری، روانی، روحی و معنوی مولانا، با توجه به اين موضوعات، توسط افراد خیلی کمی تجربه شود؟
مصفا: این سوال مهملی است و حکایت بر این میکند که طرحکننده سوال کتابها را به خوبی نخوانده است. اساساً منظور سوالکننده از تجربه مولوی دقیقاً چیست؟ من مثلاً میگویم که ۲ بهعلاوه ۲ مساوی با ۴ است، در حالی که مادرت از کودکی به تو گفته است که ۲ بهعلاوه ۲ مساوی با هستی روانی توست. حال تو باید ذهنت را منطقی کنی. دانستن این که مولوی رسیده است یا نه یا آیا میشود من مولوی باشم یا دیگری باشد، چه فایدهای دارد؟ شرایط به چه معناست؟ چه زمانی و چه شرایطی لازم است که من حس کنم پدیدهای به نام "خود" وجود ندارد. وقتی مادرم در کودکی به من گفت: "جعفر، تو پسر بیعرضهای هستی"، من اسیر این القای مادرم شدهام مبنی بر اینکه من یک شخصیت و هستی روانی دارم به نام "خود" یا "من" یا نفس. حالا میبینم که او(مادرم) اشتباه کرده است. مادر مادرم هم اشتباه کرده است و مادر مادر مادرم هم اشتباه کرده است و پدیدهای به نام "خود" وجود ندارد. اصولاً ذهن جایگاه "خود" نیست. حالا تو میتوانی این حقیقت را امروز هم درک کنی، ۱ میلیون سال بعد یا قبل و در هر شرایطی هم درک کنی.
سوال: شما در چه مرحلهاي از خودشناسي هستيد؟ حرفهای شما بسیار متين، محکم و زیبا است که احساس میکنم که شما خودتان این راه را به انتها رساندهاید؟ شما در چه مرحلهای از خودشناسی هستید؟
مصفا: دانستن جواب این سوال چه فایدهای برای شما دارد؟ فرض کنید که من در مرحله ابتدا، انتها یا وسط هستم یا اصلاً دروغ ميگويم که به رهایی رسیدهام. برای شما چه فایدهای دارد؟ من در هر یک از این مراحل باشم تو میخواهی چه بکنی؟ چه تصمیمی میخواهی بگیری؟
سوال: آیا Meditation را به عنوان راهی بسوی خودشناسی قبول دارید؟
مصفا: پاسخ به این سوال سخت است که آیا Meditation یک راه است یا یک تجربه یا فن؟ اگر Meditation به معنای واقعیاش تحقق پیدا کند، در واقع شخص در پایان راه است. چرا که Meditation به معنی خالی شدن ذهن از هر نوع اندیشه است. یعنی تجربهء بی"من"ي. ولي تا زمانی که آگاهی گسترده نشده، معمولاً Meditation ها خودفریبی است. یک نوع خودتخدیری و خود هیپنوتیزمگری است. خود را خواب کردن و غافل کردن است.
سوال: تازگیها در هنگام Meditation لرزشهایی به من دست میدهد. مثلاً خيلي سريع سرم یا بعضی وقتها تمام بدنم خیلی سریع تکان میخورند، مانند لرزش عصبی. اگر ممکن است مرا از شک بیرون آوريد، چون فکر میکنم دارم به هدف نزدیک میشوم. با تشکر.
مصفا: چه راهنمایی؟ چه بگویم؟ هیچی. جوابی ندارم.
سوال: برای مطالعه کتابهایتان چه ترتیبی را پیشنهاد میکنید؟
مصفا: ۱- تفکر زائد ۲- آگاهی ۳- نامهای به ندیدهام (البته بعد از چاپ) ۴- رابطه ۵- با پیر بلخ. در مورد بقیه کتاب ها مطالعه آنها ترتیب خاصی لازم ندارد.
مصفا: صحبت شما روشن نيست و معلوم نيست دقيقاً چه ميخواهيد بگوييد. اما تا جايي که دريافتهام انتظار شما از خودتان زیاد است که بخواهید صرفا با خواندن یک کتاب "هویت فکری" را از بین ببرید. این در حقیقت همان چیزی است که حضرت محمد میفرماید مستلزم جهاد اکبر است. منشاء دروغ "من"، نفس و "خود" است و تا "خود" هست دروغ هم هست. دروغ، ذاتی و فطری نیست و در ساختار هویت فکری است. اساساً اگر دروغ ذاتی باشد دیگر از بین بردن آن چه معنی میتواند داشته باشد؟ اگر انسانها در فطرت خود زندگی کنند دیگر دروغ چه معنایی میتواند داشته باشد؟ جز در یک مورد که به فرمایش حضرت علی دروغ مصلحتی است. مثلاً من میدانم که اگر نام حقیقیام را به صدام بگویم او مرا خواهد کشت. بنابراین یک نام دیگر به جای نام واقعیام میگویم. در این حال دیگر نمیتوان گفت که دروغی گفته شده چرا که در راستای صیانت نفس و حفظ ارگانیسم بوده است. دروغ فطری اصلاً معنایی ندارد. چه دلیلی برای دروغ گفتن وجود دارد؟
سوال: گر چه میدانم که این هم از سوالهای قالبی است ولی فضولی دست از سرم برنمیدارد. آیا شما با اوشو و کتابهایش آشنایی دارید؟ نظر شما در خصوص اوشو چیست؟
مصفا: من خود "اوشو" را در هندوستان دیدهام. بعد هم مرد. نظر خاصی دربارهاش ندارم. این سوال مثل این میماند که یک نفر مولوی، که یک دریا است، را دیده باشد و بعد کسي از او بپرسد نظر شما دربارهء مثلاً آقای محمدتقی جعفری چيست. که چی؟ اصلا این چه سوالی است؟ یعنی تو یک دریا را رها کنی و بعد بیایی مثلاً یک جوی آب را بگیری. من اوشو را در حقیقت نوعی کاریکاتور کریشنامورتی میدانم. نوعی مقوایی کریشنامورتی میدانم. من از آثار اوشو چیزهایی را خواندهام. صحبتهای او مقداری متظاهرانه و نامربوط است. او يک مقداري تند و تیز است، حرفهایش مایهای ندارند و به اصل موضوع نمیپردازد. مانند يک نويسندهء ايراني که کاري به اسمش نداريم، فحش زياد ميدهد. مثلاً يک فحش خيلي رکيکي به پاپ داده است، که چرا انگشتر هشتاد ميليوني دستت کردهاي.
سوال: آیا در خودشناسی نیاز به مرشد الزامی است؟
مصفا: هم بله و هم خیر. انسان میتواند حتي یک اشاره را هم نوعی ارشاد بداند. میدانید بیشتر از مرشد، خود فرد مطرح است. اوست که باید کیفیت یادگیری و توجه داشته باشد و گرنه مگر ما در دنیا کم مرشد داشتهایم؟ واقعاً مرشد زیاد داشتهایم اما نتیجه وجود آنا چه بوده است؟ پیامبران نوعی مرشد بودهاند و حتي بالاتر از مرشد. اما آیا واقعاً توانستهاند انسان را انسان بکنند؟ گفتههای آنها صحیح بوده است ولی خود انسانها استفاده نمیکنند و ظرفیت استفاده ندارند. انسانها واقعاً مصداق این تمثیل بسیار زیبای مولوی هستند که:
چون که تو گلخوار گشتی هر که او واکشد از گل تو را، باشد عدو
معنای این بیت شعر آن است که تو از مرشد به معنای واقعی متنفر است. چون که خیال میکند دشمن اوست. از این روست که حتي مرشد واقعی را هم به مرشد غیر واقعی تبدیل میکند. تبدیل به نوعی وسیلهء مشغولیت. دقیقا مانند مولوی که الان برای ما وسیله آوازخوانی شده است. با استفاده از مولوي دلی دلی بکنیم و آواز بخوانیم.
سوال: آیا پرواز در خواب، سرچشمهء درونی دارد یا در حیطهء سقف پرواز فکر است. در توضیح کیفیت پرواز باید بگویم که این شکل پرواز طوری نیست که انسان خود را مانند یک پرنده حس کند بلکه شخص هیچ نشانی از خود در این پرواز نمیبیند و فقط ۳ چیز را به طور دقیق حس میکند. یکی جهت پرواز، دوم سرعت توام با هیجان مثبت و سوم صدا. گاهی هم مناظر شگفتانگیز.
مصفا: سرچشمه درونی دارد. یعنی اینکه یک نیاز درونی انسان را وامیدارد. من در کتاب "با پیر بلخ" دلایل این موضوع را توضیح دادهام که یا از ترس است یا میل به فرار و یا میل به تنهایی و یا برای جبران ناتوانی است. چرا که انسانی که ناتوان است آرزو میکند که آنچنان قدرتی پیدا کند که مافوق همه قرار بگیرد و آنوقت انسان همیشه احساس میکند که فقط خودش یک نفر است که چنین قدرتی دارد، و همه دارند میبینند که این یک نفر است که میتواند پرواز کند و همیشه هم هول و ترس از این دارد که انگار دستهایش میخواهند از پرواز باز بایستند. انگار که میخواهد بیفتد و سقوط کند. این سوال اساساً چه فایده دارد؟ و شخص سوالکننده از طرح این چه سوال چه فایدهای را دنبال میکند؟
سوال: آیا امکان دارد که تجربه درونی افراد (از پرواز) یکسان نباشد؟ منظورم این است که اگر ما فرض را بر اصیل بودن این تجربه درونی(پرواز) بگذاریم، آیا ممکن است که برای من تجربه درونی اتفاق بیفتد که برای شما هرگز اتفاق نیفتد و یا اینکه کیفیت تجربه های درونی من و شما به کلی با هم متفاوت باشند؟
مصفا: این سوال بیفایدهای است.
سوال: آیا این امکان هست که دستاوردهای فکری، روانی، روحی و معنوی مولانا توسط افراد خيلي کمي تجربه بشود؟ با توجه به تاثیر مشخصههای فردي مولانا از دورانی که وی میزیسته یا شرایط جسمی و فیزیکی که داشته، ساختار ژنتیکیاش، محیط زندگیاش و کلا هر چه که میتوانسته در شکلگیری هویت فکری، روانی، روحی و معنوی او موثر بوده باشد. آیا این امکان هست که دستاوردهای فکری، روانی، روحی و معنوی مولانا، با توجه به اين موضوعات، توسط افراد خیلی کمی تجربه شود؟
مصفا: این سوال مهملی است و حکایت بر این میکند که طرحکننده سوال کتابها را به خوبی نخوانده است. اساساً منظور سوالکننده از تجربه مولوی دقیقاً چیست؟ من مثلاً میگویم که ۲ بهعلاوه ۲ مساوی با ۴ است، در حالی که مادرت از کودکی به تو گفته است که ۲ بهعلاوه ۲ مساوی با هستی روانی توست. حال تو باید ذهنت را منطقی کنی. دانستن این که مولوی رسیده است یا نه یا آیا میشود من مولوی باشم یا دیگری باشد، چه فایدهای دارد؟ شرایط به چه معناست؟ چه زمانی و چه شرایطی لازم است که من حس کنم پدیدهای به نام "خود" وجود ندارد. وقتی مادرم در کودکی به من گفت: "جعفر، تو پسر بیعرضهای هستی"، من اسیر این القای مادرم شدهام مبنی بر اینکه من یک شخصیت و هستی روانی دارم به نام "خود" یا "من" یا نفس. حالا میبینم که او(مادرم) اشتباه کرده است. مادر مادرم هم اشتباه کرده است و مادر مادر مادرم هم اشتباه کرده است و پدیدهای به نام "خود" وجود ندارد. اصولاً ذهن جایگاه "خود" نیست. حالا تو میتوانی این حقیقت را امروز هم درک کنی، ۱ میلیون سال بعد یا قبل و در هر شرایطی هم درک کنی.
سوال: شما در چه مرحلهاي از خودشناسي هستيد؟ حرفهای شما بسیار متين، محکم و زیبا است که احساس میکنم که شما خودتان این راه را به انتها رساندهاید؟ شما در چه مرحلهای از خودشناسی هستید؟
مصفا: دانستن جواب این سوال چه فایدهای برای شما دارد؟ فرض کنید که من در مرحله ابتدا، انتها یا وسط هستم یا اصلاً دروغ ميگويم که به رهایی رسیدهام. برای شما چه فایدهای دارد؟ من در هر یک از این مراحل باشم تو میخواهی چه بکنی؟ چه تصمیمی میخواهی بگیری؟
سوال: آیا Meditation را به عنوان راهی بسوی خودشناسی قبول دارید؟
مصفا: پاسخ به این سوال سخت است که آیا Meditation یک راه است یا یک تجربه یا فن؟ اگر Meditation به معنای واقعیاش تحقق پیدا کند، در واقع شخص در پایان راه است. چرا که Meditation به معنی خالی شدن ذهن از هر نوع اندیشه است. یعنی تجربهء بی"من"ي. ولي تا زمانی که آگاهی گسترده نشده، معمولاً Meditation ها خودفریبی است. یک نوع خودتخدیری و خود هیپنوتیزمگری است. خود را خواب کردن و غافل کردن است.
سوال: تازگیها در هنگام Meditation لرزشهایی به من دست میدهد. مثلاً خيلي سريع سرم یا بعضی وقتها تمام بدنم خیلی سریع تکان میخورند، مانند لرزش عصبی. اگر ممکن است مرا از شک بیرون آوريد، چون فکر میکنم دارم به هدف نزدیک میشوم. با تشکر.
مصفا: چه راهنمایی؟ چه بگویم؟ هیچی. جوابی ندارم.
سوال: برای مطالعه کتابهایتان چه ترتیبی را پیشنهاد میکنید؟
مصفا: ۱- تفکر زائد ۲- آگاهی ۳- نامهای به ندیدهام (البته بعد از چاپ) ۴- رابطه ۵- با پیر بلخ. در مورد بقیه کتاب ها مطالعه آنها ترتیب خاصی لازم ندارد.
----
» برای شنیدن و خواندن تمامی پرسش پاسخهای انجام شده، اینجا کلیک کنید:
+ برای دریافت اطلاعات دربارهٔ نحوهٔ تهیه DVD کامل سایت، حاوی تمامی فایلهای سایت از جمله فایلهای تمامی جلسات، مصاحبهها و گفتگوها، به صفحهٔ سفارش محصولات مراجعه نمائید. (اینجـا کلیک کنید.)
------
» جهت تهیهٔ DVD کامل وبسایت محمدجعفر مصفا، حاوی تمامی فایلهای سایت از جمله فایلهای تمامی جلسات، پرسش پاسخها، قطعهویدیوها، مصاحبهها و گفتگوها و ...، به صفحهٔ تماس با ما مراجعه نمایید.
» برای اطلاع از تازههای سایت، انتشار هر کتاب، مقاله یا مصاحبهٔ جدید، انتشار محتوای تازه و برگزاری جلسات خودشناسی به سخنرانی محمدجعفر مصفا، میتوانید در بخش خبرنامه عضو شوید.
» برای اطلاع از تازههای سایت، انتشار هر کتاب، مقاله یا مصاحبهٔ جدید، انتشار محتوای تازه و برگزاری جلسات خودشناسی به سخنرانی محمدجعفر مصفا، میتوانید در بخش خبرنامه عضو شوید.
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر
» لطفاً نظر خود را به خط فارسی بنویسید.
» اگر مایل به تماس با مدیر سایت یا محمدجعفر مصفا هستید، فقط از طریق صفحهٔ "تماس با ما" و ارسال ایمیل اقدام کنید.