پاسخ پرسشهای مطرح شده تا تاریخ ۱۵ آبان ماه ۱۳۸۶
چنانچه تا تاريخ فوق پرسشی مطرح نمودهايد، میتوانيد پاسخ آن را در زير دريافت کنيد.
برای دريافت اين فايل صوتی که حاوي پاسخ پرسشها با صدای محمدجعفر مصفا است، با كليد سمت راست ماوس بروي لينک موردنظر كليك كرده و Save Target As را انتخاب نمائيد.
پس از دريافت فايل، آن را با هر برنامهای که mp3 پخش میکند، ميتوانيد بشنويد.
همچنين ميتوانيد با کليک کردن دکمهٔ پخش، اين پرسشپاسخ را (بدون دانلود) گوش دهيد:
همچنین میتوانید متن فایل صوتی این پرسشپاسخ را ذیلاً بخوانید. با تشکر از دوست عزیز، ساشا، که این متن را تهیه کردهاند.
متن پرسشپاسخ شماره ۱۶:
سوال: در کتاب تفکر زائد در مورد سیستم اتوکاندشینیگ مختصری توضیح داده اید لطفا در این مورد بیشتر توضیح بدهید .این سیستم این روزها بصورت های مختلف از قبیل تفکر مثبت،تکنولوژی فکر، قدرت فکر، برنامه ریزی زمیر ناآگاه و غیر تعبیر می شود. و دست اند در کارهای آنها مدعی هستند که راه سعادت را یافته اند .
جواب: امیدوارم در کتاب جدید در مورد تفکر مثبت ،تکنولوژی فکرکه اصلا نمیدونم تکنولوژی فکر و فکر هم مگه ماشین هست که تکنولوژی داشته باشه .قدرت فکر حالا قابل بحث هست .برنامه ریزی زمیر نااگاه یعنی چی؟ خیلی مهمل هست و زمیر نااگاه یعنی چیزی که ازش خبرنداریم وقتی صحبت از برنامه ریزی میشه یعنی چیز که میدانم. به هر حال تفکر زائد را بیشتر بخوانید.
اگر راه سعادت را یافته خوب، خوب یافته اند اگه واقعا به سعادت مرسن به آن راه بروند و ببیند که سعادت کجاست.
سوال دیگرم این هست که آیا در انسان فعلی اصولا مثبت اندیشی ممکن است؟ و اگر ممکن هست آیا دردی را هم دوا می کند؟
جواب :اصلامسئله ما اندیشه نیست یا مثبت اندیشی یا منفی اندیشی نیست اینکه نوعی تفکر توهمی داریم که اسباب رنج ماست همین.مثبت اندیشی یعنی چی؟ فکر Activeرا میگیم مثبت اندیشی و تفکر passive را میگیم منفی اندیشی و ذهن باید در کیقیت passive یا منفی اندیشی باشه.
Passive به این معنا که فقط این مبل را فقط مبل ببیند نه به صورت که این مبل را عیون ها دارند یا فقرا.والسلام.
سوال: شما چگونه تمام مشکلات روحی و روانی انسان را ناشی از فکر می دانید چون زیاد نمی خوام وقت شما را بگیرم بدون مقدمه میروم سراغ یک موضوع شاید کمتر کسی جرات مطرح کردن آن را داشته باشه.
آقای مصفا به نظر من خود نظام کائنات به وجود آورنده اصلی تمام درد و رنج در آدمی زاد است نه تماما فکر و ذهن آدم ها.مثلا من خودم را از وقتی خودم را شناختم با چهره بسیار پر عیب و نقسم با مشکل مواجه بودم بطوری که کم کم از اجتماع گریزان شدم و اکنون هم به یک انسان افسرده که در تمام زمینه های زندگی شکست خورده است تبدیل شده ام شب و روز آرزوی مرگ را دارم. خواستم نظر شما را در مورد این نوع بی عدالتی رابدانم و چون به نظر من زیبایی یک مسئله ذاتی و فطری بشر هست و همه انسان ها خود به خود زیبایی را نوازنده روح درمی یابند و از زشتی گریزان هست و این مسئله را ذهن فکر بشر ایجاد نکرده بلکه یک امر اصیل و فطری است خواستم نظر شما را در مورد این بخش بی عدالتی نظام کائنات را بدانم (البته می دانم این مسئله تمام مشکلات بشر نیست ولی به هر حال عده ای با آن درگیر هستند و حتی روانشناسان هم می گویند افرادی که ظاهر بهتری دارند از زندگی شادتری برخوردار هستند و پایان امیدوارم شما مرا متهم به سطحی نگری نکنید.)
جواب: چرا متهم به سطحی نگری می کنم برای اینکه انسان ها هزاران مسئله و مشکل دارند از صبح تا شب و حالا تو اگر زشتی خوب بگیم مسئله تو این است .مسئله میلیون ها انسان که هم خوشکل اند و هم زیبا اند و هم ثروتمند هستند و هم شغل خوب دارند اینکه فکر زائد دارند تفکر زائد اسباب رنج آنهاست.مثلا فرض کنیم من ممکن است متوسط باشم از نظر فیزیکی ولی بلاانتقصاع به خودم میگم چون من پدرم سوفور و گردو فروش بوده ادم حقیری هستم. چون نتونستم به ریاست برسم آدم حقیری هستم آیا این ها را فکر ایجاد می کند یا نه؟بنابراین چرا این سوال ها را میکنید؟ شما یه مورد خاص را میگیرید انسان در قرن ها این همه مسئله داشته هیتلر هزاران انسان زیبا را کشت به دلیل نوع فکرش که می گفت ما نژاد برتر هستیم تیمور لنگ هم همینطور ...اینا فکر ایجاد نمی کند؟
تو هم با همین سر و شکل فیزیکی که هستی و داری، تعبیرش نکن به زشتی ببین چه مسئله ای داره هیچی.
به فرض اینکه که کائناتی بی عدالته من میتونم چیکار کنم چرا تو به اون مرد و انسان نمی اندیشی که کور به دنیا می اید.من میتونم چیکار کنم و چی میتونم بگم .فرض کن من معتقد باشم به بی عدالتی کائنات باشم و یا نباشم چه تاثیری در اصل موضوع دارد. تمام رنج و بدبختی انسانها همه در حیطه فکر هست اینکه من 75 سال دارم می اندیشم که ادم بدبختی و بی عرضه هستم و عقب مانده ای هستم فکر داره ایجاد می کند در حالی که نه شکلم بده نه زندگیم بده بوده والسلام
مقدار زیادی از زنج های انسان حاصل اندیشه هست این بر طرف کن این رنج ها را از طریق نیندیشی به آنها از طریق تعبیر نکردن اینکه من مثلا اگر واکس زن باشم تو خیابان دوستای پسرم از کنارم رد بشن رنج بکشم آیا این رنج واقعی هست؟
اگر دیگری زشت بود و تو زیبا بودی تو چیکار میکردی اون موقع هم می گفتی که کائنات بی عدالت هستند این دید من هست که این ظاهر را غیر قابل تحمل می کند.
سوال:منظور اقای مصفا از صفات فطری چیست؟ آیا منظور ایشان ژنتیک هست؟ مثلا اجتماعی بودن و یا شجاع بودن ژنتیکی اصلا؟ فرق بین ژنتیک با فطرت و ذات چیست؟ مرز انها کدام است؟
جواب:تو این زائد فکری را بردار خودت فطرتتو را تجربه کن ببین باژنتیکی و یا ژن یکی هست یا نه؟
سوال: نمیدانم سوال شخصی هست یا نه ؟ولی تنها کسی که یاد اومد که شاید بتونم ازش جواب یگیرم شما بودید اگر جواب ندادید مثل بار قبل ناراحت نمیشم این بار اولم نیست که جواب نگرفتم.
اما این دنیا درنظر من یه لجزار کامله فساد اجتماعی، بی کاری و فکر کنم دیگه لازم نباشه ادامه بدم و حالا تو این اوضاع من علاقه شدید داشتم به بارگی که تازه فهمیدم چیه را بزارم زمین، اما نمیشه. فکر راهی درآمد و ادامه تحصیل و اطرافیان آدم های که فقط اسمشون موجود زنده هست چطور میشه وقتی نمیدونی پول شهریه را از کجا بیاری چطور میشه به سکوت رسید؟
چواب:خوب من نمیدونم سوال این مشخصا چی هست. من میگم تو یه مسئله ای داری که باید پول شهریه ات را بدی اگه میتونی فکر کن راهش را پیدا کن و اگر نمیتونی من چی بگم. فقط وقتی نتونستی پیدا کنی یه رنج مزاعف برش اضافه نکن من نتونستم بچه ام به مدرسه بفرستن چرا این رنج را برش اضافه کنم که من چه موجودی بدبختی هستم چرا باید اینجوری بیندیشم نتونستم بچه ام به مدرسه بفرستم. بچه من معتاد هست نتونستم جلوشو بگیرم. خوب چرا رنج بکشم. نتونستم تمام شد.
سوال: یادت هست در یکی از کتاب هایت خود را 12 سال اسیر سیستم هورنای به قلم داده بودی و به قول خودت به همه توصیه های او هم عمل کرده بودی و باز نتیجه ای نگرفته بودی حالا نوبت خود توست. بگو به من مصفا که من به کدام توصیه ها تو عمل نکرده ام؟ و کدام از کتابهای تو را نخوانده ام؟ و به کدام لم های تو را به کار نبستم؟ اما این هویت فکری تکان نخورد که نخورد سر جاش ایستاده و محکم تر ار قبل وعن غریب هست که کارم را به جنون بکشاند ممکن که بگویی تو کتاب های من را نفهمیدی یا لم های من را درست بکار نبسته ای و یا هنوز سطح آگاهیت نسبت به مسائل هویت فکری کم هست. اما باور کن هورنای و فورد و غیر هم به هر منتقدی از جمله خود تو می تواند همین پاسخ را بدهد و ازجمله خود تو می تواند همین پاسخ را بدهد و هورنای هم میتواند بگوید به تو در آن 12 سال حرف های من را درست نفهمیده بودی چون این پاسخ قانع کننده نیست. سوالم را تکرار می کنم مصفا من به کدام توصیه های تو عمل نکرده ام ؟کدام یک از کتاب های تو را نخوانده ام؟ کدام یک از لم های تو را به کار نگرفته ام ؟چرا پس از حدود 3 سال درگیری با حرف های تو هنوز هیچ تغییری در خود احساس نمیکنم؟
جواب:به این لم من عمل نکردی که من میگم بجای فکر سعی کن زندگی را بیشتر حس کنی به این عمل نکردی هر چی را همان طور که پیامبر گرامی اسلام می فرمایند به عنوان واقعیت نگاه کن تفسیر نکن هیچ چیز را تفسیر نکن آیا تو به این ها عمل کرده ای؟ آیا چیزهای را تفسیر نمیکنی؟ من میگم که درک کن که ما اسیر یک دوگانگی هستیم یکی از دوگانه ها یک شلاق ملامت هست بلا انقطاع ما را می کوبدکه تو حقیری باید متشخص بشی آیا تو کاذب بودن این دوگانگلی را درک کرده ای؟همان گونه که مولوی میگه که خواجه به غلام اهول داشت اهول یعنی اینکه کسی که یک پدیده را دوتا می بیند.آیا تو این را درک کرده ای که ذهنت داره یک پدیده را دوتا می بینه.به کدام عمل کرده ای؟ اگر فکر می کنی که کتاب های من هم مثل کتابهای هورنای که منو فریب داده، تو را فریب می دهد برو ولش کن پی کار خودت هر کاری میخوای بکن والسلام.
سوال:با دید بسیار جالبی قضیه زمان ذهنی مطرح شده است زمان نه لحاظ واقعی و نه به لحاظ ذهنی وجود ندارد(این مطلب شما بود)و در واقع نیاز شدید به حفظ خود کاذب ما را معتاد به زمان کاذب اندیشی کرده است پرسش آقای مصفا چرا خروح از زمان های ذهنیدر زمره کلیدهای ده گانه جنابعالی مفقود است؟در صورتی که مولوی هم بر آن تاکید دارد. ظاهرا در جلسه ای تکنیک های که ذهن را در زمان حال نگه می دارند را چاره ای اساسی نداسته اید آیا بدون آگاهی از موضوع هویت فکری صرف بودن در زمان حال که خود مستلزم ترک اعتیاد به زمان کاذب هست چاره ساز نیست؟
جواب:علت اینکه من زمان را مطرح نکرده ام اینکه الان در شرایط فعلی بیگانه ای حاکم بر ماست که نمیگذارد ما در زمان حال باشیم. من انسان هویت فکری اسیر یک بیگانه ای هستم که مدام ارد فشار میاره به ذهن من که تو حقیر بوده ای باید متشخص بشی و منو از حال خارج می کنه من چیکار می تونم بکنم در زمان حال نمی توانم بمانم و به این جهت من اینو کلید کار ساز نمیدانم. آگاهی اساسی ترین کلید می دانم .
سوال: منظور از اینکه فطرت انسان نو شونده هست چیست؟ آیا فطرت دائما در حال تغییر هست؟ و این نوشوندگی در چه زمینه های هست ؟
جواب:منظور از نوشوندگی مثل آب.نه اینکهمثلا فرض کنیم الان چوب هست بعد بشه آهن بعد اینجوری بشه بعد اونجوری بشه منظور اینکه ماهیتش یکی هست_ماهیت فطرت_ یکسان هست مثل آب، هوا. هوا، هواست ولی هی داره عوض میشه.
ادامه سوال:آیا به عنوان مثل شخصی به طور فطری
جواب:این ارتباطی به فطرت نداره زندگی امروز ----اقتضا می کند که امروز کشاورزی کنم مثلا فردی آهنگری این یک امر دیگه ای است و از یک دریچه اندیشه است. تفکر _تعقل _ اندیشه.
یعنی اینکه انسان اصلا امروز از یک شغلی خوشش بیاد و فردا از شغلی دیگه ای خوشش بیاد ارتباطی با فطرت ندارد.
سوال:آیا تمام معیار موجود در جامعه و اعتباریات غلط هستند؟ مانند دروغ گوی،دزدی، قتل و خوب وبد؟ اگر غلط هستند چه باید کرد؟
جواب:سوال روشن نیست
سوال:بنده کتاب با پیر بلخ خوانده ام آیا شما دیوان شمس راتفسیر کرده اید؟
جواب:دیوان شمس تفسیر نکرده ام .و کسی را هم سراغ ندارم.
سوال: کتاب تفکر زائد را خونده ام و خیلی خوشحال هستم آیامالف های دیگری را می شناسید که با طرز فکر شما آشنا باشند؟ و به صورت شما بنویسد؟
جواب: کریشنا مورتی
سوال:شما اسیر روزمرگی بودن را برای انسان مخرب می دانید .لطفا در این مورد بیشتر توضیح بدهید که منظور شما از روزمرگی دقیقا چیست؟کریشنا مورتی در جای گفته که مدتیشین توجه به همین کارهای است که ما در طول شبانه روز انجام می دهید این روزمرگی چه تفاوتی دارد ؟
جواب:سوالش روشن نیست نامربوط هست.کریشنامورتی میگه به لحظه، لحظه زندگیتون توجه کنید می خواد سطحی باشه می خواد عمیق باشه هر چی فقط نگاهش کنید. منظور منم از اسیر روزمرگی اینکه نگویم اینکه چون جامعه اینجوری هست منم باید اینجوری باشم. اسیر قالب نشید.
سوال:میخواستم بگویم این زیرکی فکر و شیطنت مخرب آن جز لاینفک جامعه اداری مملکت هست به طوری که اگر غیر آن رفتار کنی بعد از مدتی زمانی به چشم یک آدم ساده لوح به انسان می نگرند. و از شما میخواستم بپرسم در چنین محیط های که امکان دوری از جامعه های مخرب نیست بخاطر کسب در آمد و تامین حداقل مایحتاج زندگی چگونه میشه دروغ نگفت و خود را حفظ کرد؟
جواب: منم همین سوال را از تو می کنم. از کسی که این سوال کرده. والسلام
سوال:من درگذشته خیلی به خودم ستم کرده ام و دیده ام به خودم خیلی مقدس بوده که خیلی کارها که باید می کرده ام نکرده ام. وحالا پشیمان هستم.
جواب:تو اگر زندگی گذشته ات در اوج زیبای و لذت وپربودن و شادمانی گذشته باشه و یا در نکبت بارترین وضعیت ودر فریب امیزترین وضعیت گذشته باشه و در بذبختی ترین وضعیت گذشته باشه. در الان تو تاثیری نداشت. توالان 35 سالت هست سن زیادی نیست. تو اگر الان شروع کنی زیبا زندگی را این که در گذشته شاهانه گذشته یا بدبختانه گذشته هیچ تاثیری نداره. الان را در یاب.همین.
سوال: آیا ابلیس که در قرآن آمده است همان هویت فکری است؟
جواب: این به نظرم بله با یکی از ابعادش هست. گفته ملاصدرا از یکی استادش سوال می کنه که اگر شیطان مخرب هست پس چرا خدا خلقش کرده؟ و استادش جواب میده که تو قکر میکنی شیطان چی هست؟ شیطان یعنی عقل مخرب بی عقلی و فرشته یعنی عقل و خرد .اینو باید از فقیه ها سوال کرد و منم اینو تو کتاب ملاصدرا خوانده ام.
سوال: اگر افکار ما را با تعبیر و تفصیر و ارزش گذاری فریب می دهند پس نقش ابلیس برای فریب انسان همان طور که در قرآن آمده است چیست؟ آیا جنیان هم ما را فریب می دهند؟
جواب: من به اینا وارد نیستم.
سوال:اگر انسان به صورت میل ذاتی زندگی میکرد از کجا می دانست هنگام میل جنسی نیاید دست به اعمال و کارهای غیر اخلاقی بزند و بجای آن باید ازدواج کند؟
جواب:فطرت حاکم بر انسان در صورت اصالت .فطرت حاکم بر انسان +عقل. و عقل میگه که باید ازدواج کرد.
سوال: شما در نوشته هایتان بارها خودباختگی و اطاعت کورکورانه و اینکه به قول مولانا با چشم و گوش خود ببینیم نه دیگران را، مطرح کردید. پس چطور گاهی به آیات قرآن استناد میکنید؟آیا گفته های مولانا را در مورد وجود شیطان تائید می کنید. آیا این مقوله ها توسط خانواده و جامعه به ما تحمیل نشده اند ؟آیا اگر شما در یک خانواده مذهبی متولد نشده بودید به این مطالب استناد می کردید؟
جواب:بله برای اینکه عین واقعیت هستند. این اشارتی که من به قرآن کرده ام واقعیت های هستند.
_ مثلا تمثیل های که مولوی آورده این موضوع را خیلی روشن تر بیان میکند . مثلا قرآن با این حرفش این موضوع را خیلی روشن بیان میکند.بنابراین من از اون استفاده می کنم.
سوال: من به تازگی کتاب شما را در مورد مولانا تمام کرده ام و سوال من این است. منی که اکنون آگاه شده ام، برای رهایی چیکار کنم؟
جواب: اگر آگاه شده ای رهایی دیگر معنا ندارد. رهایی و آگاهی یک چیز هستند.
پایان متن پرسشپاسخ شماره ۱۶.
چنانچه احیاناً نتوانستید از روشهای فوق استفاده نمایید، از پوشهٔ مربوط به فایلهای پرسشپاسخ در یکی از سه آرشیو بزرگ سایت میتوانید دانلود نمایید:
----
» برای شنیدن و خواندن تمامی پرسش پاسخهای انجام شده، اینجا کلیک کنید:
+ برای دریافت اطلاعات دربارهٔ نحوهٔ تهیه DVD کامل سایت، حاوی تمامی فایلهای سایت از جمله فایلهای تمامی جلسات، مصاحبهها و گفتگوها، به صفحهٔ سفارش محصولات مراجعه نمائید. (اینجـا کلیک کنید.)
------
» جهت تهیهٔ DVD کامل وبسایت محمدجعفر مصفا، حاوی تمامی فایلهای سایت از جمله فایلهای تمامی جلسات، پرسش پاسخها، قطعهویدیوها، مصاحبهها و گفتگوها و ...، به صفحهٔ تماس با ما مراجعه نمایید.
» برای اطلاع از تازههای سایت، انتشار هر کتاب، مقاله یا مصاحبهٔ جدید، انتشار محتوای تازه و برگزاری جلسات خودشناسی به سخنرانی محمدجعفر مصفا، میتوانید در بخش خبرنامه عضو شوید.
» برای اطلاع از تازههای سایت، انتشار هر کتاب، مقاله یا مصاحبهٔ جدید، انتشار محتوای تازه و برگزاری جلسات خودشناسی به سخنرانی محمدجعفر مصفا، میتوانید در بخش خبرنامه عضو شوید.
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر
» لطفاً نظر خود را به خط فارسی بنویسید.
» اگر مایل به تماس با مدیر سایت یا محمدجعفر مصفا هستید، فقط از طریق صفحهٔ "تماس با ما" و ارسال ایمیل اقدام کنید.